جدول جو
جدول جو

معنی طشت دار

طشت دار((طَ))
خادمی که جهت شستن دست ها آب می ریزد، نگهبان و متصدی طشت خانه
تصویری از طشت دار
تصویر طشت دار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با طشت دار

طشت دار

طشت دار
خادمی که جهت شستن دستها آب می ریزد، نگهبان و متصدی شت خانه
طشت دار
فرهنگ لغت هوشیار

تشت دار

تشت دار
شخصی که تشت و آفتابه را نگاهدارد و پاکیزه سازد آفتابه چی
تشت دار
فرهنگ لغت هوشیار

پشت دار

پشت دار
پشتیبان، پشت وپناه، چیزی یا کسی که دارای پشت وپناه باشد
پشت دار
فرهنگ فارسی عمید

طشتدار

طشتدار
نگهبان و متصدی طشتخاناه یاطشتخانه، مستخدم محافظ رخت کن یا جایگاه البسه. (دزی ج 2 ص 44) : انوشتکین، طشتدار ملکشاه بن الب ارسلان و شحنۀ خوارزم بود. رجوع به تشتدار شود
لغت نامه دهخدا

تخت دار

تخت دار
صاحب تخت پادشاه، کسی که شغل او نگاهداری تخت روان باشد، جامه خواب که بالای تخت گسترند، جامه سفید و سیاه
فرهنگ لغت هوشیار