جدول جو
جدول جو

معنی پشت دار

پشت دار
پشتیبان، پشت وپناه، چیزی یا کسی که دارای پشت وپناه باشد
تصویری از پشت دار
تصویر پشت دار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پشت دار

تشت دار

تشت دار
شخصی که تشت و آفتابه را نگاهدارد و پاکیزه سازد آفتابه چی
تشت دار
فرهنگ لغت هوشیار

پشت کار

پشت کار
قوه بانجام رسانیدن کاری آغاز کرده پایداری در اتمام عملی، تکیه گاه معتمد
فرهنگ لغت هوشیار

پشت خار

پشت خار
آهنی مانند شانه که پشت اسب و استر و مانند آنرا خارند و پاکد کنند قشو فرجول کبیجه فرجون
فرهنگ لغت هوشیار

طشت دار

طشت دار
خادمی که جهت شستن دستها آب می ریزد، نگهبان و متصدی شت خانه
طشت دار
فرهنگ لغت هوشیار

طشت دار

طشت دار
خادمی که جهت شستن دست ها آب می ریزد، نگهبان و متصدی طشت خانه
طشت دار
فرهنگ فارسی معین

پشه دار

پشه دار
درختی است چون بید که کیسه بندد و در آن پشه پر شود. نارون. شجرهالبق. سیاه درخت. (انجمن آرا). قره اغاج. بوقیصا. نشم الاسود. دردار. دردارو. (در ادویۀ منفرده کتاب قانون تألیف شیخ الرئیس دردارو بمعنی شجرهالبق آمده. و ظاهراً همان دردار مراد است). پشه خانه. پشه خار. سارخکدار. سارشکدار. ناژبین. کژم. لامشکر. آغال پشه. کنجک
لغت نامه دهخدا

پشت خار

پشت خار
آهنی باشد چون چند شانۀ بهم پیوسته گرفتن گرد و موی زاید را از ظاهر بدن اسب و استر و غیره. قشو. فِرجول. کبیجه. فرجون
لغت نامه دهخدا