معنی طریدن در لغت نامه دهخدا

ظاهراًبمعنی راهزنی کردن و دزدی و عیاری است:، مر او را خود ز جنس خود رهاندی، که شد طرار در ایمان طریدن.، ناصرخسرو (دیوان ص 366).، و رجوع به تریدن شود

معنی طریدن - جستجوی لغت در جدول جو

طریدن

لغت نامه دهخدا

طریدن

فرهنگ لغت هوشیار

طریدن

فرهنگ فارسی معین

طریان

حادث شدن، پیدایش

فرهنگ فارسی عمید

غریدن

آواز ترسناک و مهیب برآوردن، برای مثال به غول سیه بانگ برزد خروس / درآمد به غریدن آواز کوس (نظامی۵ - ۷۹۳)

فرهنگ فارسی عمید

طریده

شکار رانده شده، آنچه از شتران یا رمه که دزدیده و رانده شده، تکۀ دراز از حریر و جز آن، تیر، تیری که از چوب گز درست کنند

فرهنگ فارسی عمید

چریدن

گردش کردن و علف خوردن حیوانات علف خوار در چراگاه، چرا کردن، کنایه از بهره بردن از غذا و تمتعات دیگر، برای مثال شما دست شادی و خوردن برید / به یک هفته ایدر چمید و چرید (فردوسی - ۴/۳۵۰)، کنایه از خوردن

فرهنگ فارسی عمید

پریدن

پرواز کردن، بال و پر زدن پرندگان در هوا، جهیدن، جستن از جا به طور ناگهانی، بخار شدن و به هوا رفتن جسم فرّار از قبیل الکل، بنزین و آمونیاک

فرهنگ فارسی عمید

دریدن

پاره کردن، چاک دادن، شکافتن، شکافته شدن

فرهنگ فارسی عمید

شریدن

ریختن پیاپی آب از بالا به پایین

فرهنگ فارسی عمید

سریدن

لیز خوردن، سر خوردن، لغزیدن

فرهنگ فارسی عمید

خریدن

به تصرف خود درآوردن چیزی با دادن بهای آن
کنایه از به دست آوردن اطاعت کسی با پرداختن پول مثلاً تا وقتی پول داری می توانی همه را بخری،
کنایه از نجات دادن از آسیب یا نابودی مثلاً آبرویم را خرید،
کنایه از پذیرفتن مثلاً برای خودمان شر خریدیم

فرهنگ فارسی عمید

پریدن

پر شدن، انباشته شدن

فرهنگ فارسی عمید

طریان

نو پدیدی در خود زایی

معنی طریدن - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما