معنی بریدن - فرهنگ فارسی معین
معنی بریدن
- بریدن((بُ دَ))
- جدا کردن، پاره کردن، پیمودن، سپردن، نقب زدن، حفر کردن، خسته شدن، بی انگیزه شدن
تصویر بریدن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با بریدن
بریدن
- بریدن
- جدا کردن، پاره کردن، جدا ساختن چیزی از چیز دیگر با کارد یا قیچی یا آلت دیگر، جدا شدن، پاره شدن، درنوردیدن و پیمودن راه
فرهنگ فارسی عمید