- طرید
- رانده شده، نفی و دور گردیده
معنی طرید - جستجوی لغت در جدول جو
- طرید ((طَ))
- مطرود، رانده شده، سخنی که شنونده از شنیدن آن بترسد و بگریزد
- طرید
- مطرود، رانده شده، کلامی که شنونده از شنیدن آن هیبتی در دلش بیفتد و از پیش حریف بگریزد، رجز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شکار رانده شده، آنچه از شتران یا رمه که دزدیده و رانده شده، تکۀ دراز از حریر و جز آن، تیر، تیری که از چوب گز درست کنند
شکار شکار رانده، پاره کم پهنا از زمین، پاره دراز از پرند، پارچه نمدار که بدان تنور را پاک کنند، تاختن شکار رادن شده، رانده، کاروان شتر، چوبی که بر دوک و قمار نهند و تراشند مانند رنده
دزدیدن سرقت کردن
دور کردن
طرد کردن، راندن، دور کردن
نامه رسان، قاصد
راه، روش
سیاهرگ، رگ
پیرو
پارسی تازی گشته ترید تریت طعامی است که پاره های نان را در شوربای گوشت تر کنند تربت تلیت اشکنه
شاخ خرما، تک تنها تنها تنهارو منفرد
تنها، دور، منفرد
ابتیاع، عمل خریدن، بیع
ریزه کردن نان در دوغ شیر آب گوشت و مانند آن
درفش کفشدوزی
آواره بی خانمان پس مانده بازمانده رانده
نیزۀ کوتاه، حمله کردن
نیزۀ کوتاه، یکه و تنها
غریب، نادر، شگفت، نو، تازه
راه، مسیر، روش، طریقه، رسم
مسلک، مذهب
مسلک، مذهب
غرند، دختر غیر باکره که به عنوان باکره شوهر دهند
رگی که خون را به قلب برمی گرداند، سیاهرگ، رگ گردن، رگ های نمایان بدن
کسی که نامه های مردم را از شهری به شهر دیگر می برد، چپر، نامه رسان، غلام پست، قاصد، چاپار، مأمور پست، پیک، اسکدار، نامه بر
یکتا، بی نظیر، بی مانند، گوهری که در میان گردنبند قرار دارد
تریت، نانی که در آبگوشت، اشکنه، شیر، دوغ و مانند آن خرد کرده باشند
تریت، نانی که در آبگوشت، اشکنه، شیر، دوغ و مانند آن خرد کرده باشند
راه، صراط، روش، نحو، وجه
مال نو، نادر، شگفت، نوزاد
بریده، شکافته، تیز چون نیزه، خوبروی: مرد
جای دور، انداخته شده