- طروب
- بسیار خوشحال، نشاط آور
معنی طروب - جستجوی لغت در جدول جو
- طروب
- جمع طرب، شادی ها مرد بسیار طرب آن که پیوسته شاد بود، جمع طرب شادی ها
- طروب ((طُ))
- جمع طرب، شادی ها
- طروب ((طَ))
- مرد بسیار طرب، آن که پیوسته شاد بود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ایوار، فروشد، شامگاه
سرگردان، تن آسایی
ستور رام شتر رام، جمع درب، از ریشه پارسی دروازه ها جمع درب دروازه ها
جمع ثرب، چادر پیه ها چربی های اندرونه چربی ها
رزمها، جنگها، کارزار ها
خروب: پارسی تازی گشته خرنوب درختی است از تیره پروانه واران شبیه بدرخت گردو و دارای گلهای زرد. میوه اش در غلافی دراز شبیه باقلا جای دارد. طعم آن شیرین است و از آن رب سازند، قسمی از آن بوته ایست مرتفع و خاردار دارای شاخه های متفرق و گلهای زرد رنگ خرنوب نبطی، خرنوب یا خرنوب شامی. واحد وزن معادل یک قیراط بود
مستمند و فقیر
جمع شروب، آبنوشندگان آب نوشنده، آب ناگوار
حرب ها، جنگها، نبردها، جمع واژۀ حرب
زمان قرار گرفتن خورشید در افق، پایان روز، فرو رفتن و ناپدید شدن آفتاب یا ستاره، پایان یافتن چیزی یا امری مثلاً غروب جوانی، غروب دولت
خرنوب، درختی با شاخه های گره دار، برگ های مرکب، گل های زرد خوشه ای و میوۀ غلاف دار، دراز، شیرین و شبیه باقلا، سخینوس، کورگیاه
طاق، طاق و ترنب، کنایه از کرّ و فر و خودنمایی، فر و شکوه، طمطراق، طاق و طرم، طاق و طارم، طاق و ترنب، طاق و طرنب، طاق و طرنبین
انواع، نوع ها، صنف ها، شکل ها، صورت ها، گونه ها، جمع نوع
سالک، آنکه راهی در پیش گیرد و در آن راه برود، رونده، پیرو، پارسا، زاهد، در تصوف آنکه با ارشاد مرشد و پیرو در راه خدا سیر کند و مراحل تهذیب نفس و مراتب سیر و سلوک را بپیماید. سالکان را اهل سلوک و اهل طریقت نیز می گویند، عارف
جمع ضرب، گونه ها، روشها، اقسام بسیار زننده
راهرو، سالک
جمع طرف، بنگرید به طرف
جمع طرس، بنگرید به طرس
افکننده، دور دست، خرمای خوشه دراز
پارسی است ترنب فیس خود نمایی خود نمایی طاق و طرنب
شامان
بسیار خواهنده
خنده رو زن، شویدوست، زندوست مرد، خوبروی زن
فرو رفتن و جز آن، فرو رفتن ماه و آفتاب
جمع کرب، اندوه های سخت اندوه های دم گیر
تغار ماست