خروب: پارسی تازی گشته خرنوب درختی است از تیره پروانه واران شبیه بدرخت گردو و دارای گلهای زرد. میوه اش در غلافی دراز شبیه باقلا جای دارد. طعم آن شیرین است و از آن رب سازند، قسمی از آن بوته ایست مرتفع و خاردار دارای شاخه های متفرق و گلهای زرد رنگ خرنوب نبطی، خرنوب یا خرنوب شامی. واحد وزن معادل یک قیراط بود
خرنوب. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به ’خرنوب’ شود، نام گیاهی است که هر جا روید نشان خرابی باشد. خارسم. (محمود بن عمر). فش. (محمود بن عمر). چنگ. چنگک. (یادداشت مؤلف) : آن زمان کت امتحان مطلوب شد مسجد دین تو پرخروب شد. مولوی (مثنوی). گفت نامت چیست برگوبی دهان گفت خروبست ای شاه جهان. مولوی (مثنوی)
اسم موضعی است. (معجم البلدان) (منتهی الارب) : امست امامهصمتی ماتکلمنی مجنونه ام احسّت اهل خروب مرت براکب سلهوب فقال لها ضری الجمیح و مسّیه بتعذیب ولو اصابت لقالت وَهْی َ صادقه ان الریاضه لاتنضیک کالشیب. (از معجم البلدان)