جَمعِ واژۀ دَرب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). اصل این کلمه عربی نیست و عرب آنرا به معنی ’ابواب’ بکار می برد. (از المعرب جوالیقی). رجوع به درب شود: اهالی شهر در دروب و محلات ممتنع شدند. (جهانگشای جوینی). یکی چند بر این سیاق اعباء مشاق را دست تحمل می دادم و در باب اوضاع و اساس دروب و زفاق طریق اسواق... به ناکام گام می نهادم. (ترجمه محاسن اصفهان آوی)
ستور رام، مذکر و مؤنث در وی یکسان است، گویند: جمل دروب و ناقه دروب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). یا شتر ماده ای که هر گاه لب او را بگیرند و چشم وی را سپوخند در پی شخص رود. (از منتهی الارب). دَرَبوت. تَرَبوت