معنی طروب - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با طروب
طروب
- طروب
- جمع طرب، شادی ها مرد بسیار طرب آن که پیوسته شاد بود، جمع طرب شادی ها
فرهنگ لغت هوشیار
طروب
- طروب
- جَمعِ واژۀ طَرَب. شادیها. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
طروب
- طروب
- مرد بسیارطرب. (منتهی الارب). شادمان. (غیاث اللغات) (آنندراج). آنکه پیوسته شاد بُوَد:
گندم و جو را و باقی حُبوب
تو توانی خورد نی من ای طَروب.
مولوی
لغت نامه دهخدا
دروب
- دروب
- ستور رام شتر رام، جمع درب، از ریشه پارسی دروازه ها جمع درب دروازه ها
فرهنگ لغت هوشیار