جدول جو
جدول جو

معنی طرب - جستجوی لغت در جدول جو

طرب
(پسرانه)
شادمانی، خوشی
تصویری از طرب
تصویر طرب
فرهنگ نامهای ایرانی
طرب
شادی، شادمانی
تصویری از طرب
تصویر طرب
فرهنگ فارسی عمید
طرب
(طَ رَ)
شادمانی. (منتهی الارب) (آنندراج). فرح. فیریدگی. کروز. کروژ. نشاط. رامش. خوشی. خوشدلی. سرور. نشاط کردن و شاد شدن و شادی و نشاط و با لفظ کردن مستعمل:
با دوست به خرگاه طرب کردن عشاق
خوشتر بود اکنون و طرب کردن گلزار.
امیرمعزی (از آنندراج).
، سبک شدن از غایت شادی. (مجمل اللغه). سبک شدن از غایت شادی یا از غایت اندوه. (تاج المصادربیهقی). سبک شدن از غایت شادی و یا از غایت اندوه یا از غایت آرزو. (زوزنی) (دهار). شوق. لهو. ملهی:
بنزدیک برزو بود روز و شب
به آواز او باشد او را طرب.
فردوسی.
یکی هفته با جشن و با باده بود
شب و روز جام طرب میفزود.
فردوسی.
جوان را چه باید به گیتی طرب
که نی مرگ را هست پیری سبب.
فردوسی.
بوستان بانا حال و خبر بستان چیست
و اندرین بستان چندین طرب مستان چیست.
منوچهری.
امیری شدم آن زمان زآن سبیل
ز لهو و طرب گرد من لشکری.
منوچهری.
گاه آن است که از محنت و سختی برهند
جای آن است که امروز کنم من طربی.
منوچهری (دیوان ص 162).
تا طرب و مطربست مشرق وتا مغربست
تا یمن و یثرب است آمل و استارباد.
منوچهری.
دیگران در لهو و طرب بدو اقتدا میکنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 393). امیر با ندیمان نشاط شراب کرد و ننمودبس طربی که دلش سخت مشغول بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 431). در شهر چندان شادی و طرب و گشتن و شراب خوردن و مهمانی رفتن و خواندن بود که کس یاد نداشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 256).
بهیچ چیز نباشند عاشقان خرسند
نه شان بهجر شکیب و نه شان بوصل طرب.
قطران.
علم و حکمت را طلب کن گر طرب جوئی همی
تا بشاخ علم و حکمت پرطرب یابی رطب.
ناصرخسرو.
داری طرب کن، نداری طلب کن. (خواجه عبداﷲ انصاری).
آری چو پیش آید قضا مروا شود چون مرغوا
جای شجر گیرد گیا جای طرب گیرد سجن.
امیرمعزی.
روز می خوردن و شادی و نشاط و طرب است
ناف هفته است اگر غرۀ ماه رجب است.
انوری.
هر طرب را برابر است کرب
هر یمین را مقابل است یسار.
خاقانی.
در شکرریز طرب بر عده داران رزان
از پی کاوین بهای کاویان افشانده اند.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 105).
همه شبهای غم آبستن روز طربست
یوسف روز بچاه شب یلدا بینند.
خاقانی.
با بزمت اجتماع طرب سال و مه چنانک
از بادۀ هلال لب ساغر آفتاب.
خاقانی.
اشتر بشعر عرب در حالتست و طرب
گر ذوق نیست ترا کژطبع جانوری.
سعدی (گلستان).
- امثال:
در طرب نارد کسی را دف ّ تر.
سوزنی.
- عملۀ طرب، هیأت مطربان. گروهی که با تغنی و نواختن آلات موسیقی ایجاد طرب کنند. رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 163 شود.
، اندوه. از لغات اضداد است. حزن. غم. سوک، سبکی نشاط یا اندوه. مختص به شادمانی نیست، میل بسوی چیزی، جنبش. (منتهی الارب) (آنندراج). حرکت، (اصطلاح تصوف) طرب عبارت است از انس با حق تعالی کما فی بعض الرسائل. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، بطرب آوردن، اطراب. (منتهی الارب) (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
طرب
(طَ رِ)
نام اسب حضرت پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
طرب
شادمانی، فرح، سرور، شادی، نشاط
تصویری از طرب
تصویر طرب
فرهنگ لغت هوشیار
طرب
((طَ رَ))
شاد شدن، شادی
تصویری از طرب
تصویر طرب
فرهنگ فارسی معین
طرب
خوشی، رامش، سرور، شادمانی، شادی، عشرت، عیش، نشاط
متضاد: اندوه، غم
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طرب انگیز
تصویر طرب انگیز
(دخترانه)
مسرت بش، شادی آور، طرب (عربی) + انگیز (فارسی)، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طرب آرا
تصویر طرب آرا
(دخترانه)
گرم کننده مجلس بزم، آراینده انجمن سرور و خوشحالی، طرب (عربی) + آرا (فارسی)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طرب انگیز
تصویر طرب انگیز
آنچه موجب طرب و شادی گردد برای مثال بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن / به شادی رخ گل بیخ غم ز دل برکن (حافظ - ۱۰۲۰)
در موسیقی گوشه ای در دستگاه ماهور
در موسیقی سازی زهی که با کمان نواخته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرب آرا
تصویر طرب آرا
آرایندۀ مجلس طرب و شادی، گرم کنندۀ مجلس بزم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرب شکار
تصویر طرب شکار
آنچه طرب بیاورد، آنچه ایجاد شادی و طرب کند، برای مثال آن جام طرب شکار بر دستم نه / وآن ساغر چون نگار بر دستم نه (حافظ - ۱۱۱۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرب افزا
تصویر طرب افزا
آنچه شادی و طرب را بیفزاید، افزایندۀ طرب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرب خانه
تصویر طرب خانه
طرب سرای، جای شادی و طرب، محل عیش و عشرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرب نامه
تصویر طرب نامه
نامه ای که حکایت از شادی و طرب کند، نامه ای که خواندنش شادی و طرب بیاورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طربگاه
تصویر طربگاه
طربخانه، طرب سرا، محل عیش و عشرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طربناک
تصویر طربناک
نشاط آور، برای مثال خیز و در کاسۀ زر آب طربناک انداز / پیشتر زان که شود کاسۀ سر خاک انداز (حافظ - ۵۳۳)، شادمان، خوشحال، بانشاط، برای مثال بنگر ز صبا دامن گل چاک شده / بلبل ز جمال گل طربناک شده (خیام - ۱۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرب آشیان
تصویر طرب آشیان
آشیانۀ طرب، مکان طرب و شادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرب رود
تصویر طرب رود
نوعی ساز زهی دارای شش تار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرب سرا
تصویر طرب سرا
طرب خانه، محل عیش و عشرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرب خیز
تصویر طرب خیز
طرب انگیز، جایی که طرب آورد
فرهنگ فارسی عمید
(خُ رُ)
مفتری. دروغگو. (از منتهی الارب) (از تاج العروس). منه: رجل خطرب، مرد مفتری دروغگوی. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(اِءْ)
به طرب آوردن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). سرود گفتن و در طرب آوردن و شادمان کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
بطرب تر. باطرب تر.
- امثال:
اطرب من عود زلزل. (یادداشت مؤلف).
رجوع به طرب شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
جایگاهی است نزدیک حنین. سلمه بن دریدبن صمه گوید:
انسیتنی ما کنت غیرمصابه
و لقد عرفت غداه نعف الاطرب.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تطرب
تصویر تطرب
شادمانگی، سرود خوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطرب
تصویر خطرب
دروغگو ی، چفته بند (چفته بهتان تهمت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طربیله
تصویر طربیله
اسپانیای تازی گشته شبدر از گیاهان شبدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طربیل
تصویر طربیل
از تویبولوم لاتینی تازی گشته خرمنکوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طربید
تصویر طربید
تازی گشته اژدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طربوش الغراب
تصویر طربوش الغراب
نیلوفر خود رو
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته و ترکی گشته - سرپوش گونه ای کلاه که بدان (فینه) گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طربنامه
تصویر طربنامه
شاد ینامه نامه ای که حاکی از شادی و شوق باشد
فرهنگ لغت هوشیار
شاد خوار زین سوسپه توانگر و زان سو خزینه پر وندر میان رعیت خوشنود و شاد خوار (فرخی) شادمان خوشحال با نشاط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طربگاه
تصویر طربگاه
محل شادی، طربخانه
فرهنگ لغت هوشیار