جدول جو
جدول جو

معنی طبیبی - جستجوی لغت در جدول جو

طبیبی
طبابت پزشکی
تصویری از طبیبی
تصویر طبیبی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
سرشتین، نیادی، بهنجار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شبیبی
تصویر شبیبی
بیخ شوکران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
مربوط به طبیعت، ذاتی، فطری، در فلسفه کسی که هر چیز را به طبیعت نسبت دهد، هر یک از طبیعیون، معتقد به اصالت ماده، طبایعی، عادی و معمولی مثلاً رفتار طبیعی، منسوخ، از رشته های دورۀ متوسطه در نظام آموزشی قدیم، مقابل مصنوعی، آنچه ساختۀ دست انسان نیست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طبیبه
تصویر طبیبه
پزشک مؤنث، آنکه بیماران را معالجه می کند، طبیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبیبی
تصویر شبیبی
شوکران، مادۀ سمّی خطرناک که از ریشه گیاهی شبیه جعفری با شاخه های چتری و گل های سفید به همین نام به دست می آید، دورس، تفت، بیخ تفت، تودریون، شیکران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
عملی، سرشتی، خلقی، صناعی، ذاتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبیبه
تصویر طبیبه
مونث طبیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
((طَ))
منسوب به طبیعت، فطری، ذاتی، عالم علم طبیعی، کسی که امور جهان را به طبیعت نسبت می دهد و به خدا اعتقادی ندارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
Natural, Spontaneous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
естественный , спонтанный
دیکشنری فارسی به روسی
природний , спонтанний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
naturalny, spontaniczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
natuurlijk, spontaan
دیکشنری فارسی به هلندی
प्राकृतिक , स्वाभाविक
دیکشنری فارسی به هندی
طبيعيٌّ , عفويٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
자연의 , 자발적인
دیکشنری فارسی به کره ای
טבעי , ספונטני
دیکشنری فارسی به عبری
自然的 , 自发的
دیکشنری فارسی به چینی
自然の , 自発的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ธรรมชาติ , ตามธรรมชาติ
دیکشنری فارسی به تایلندی
প্রাকৃতিক , স্বতঃস্ফূর্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
قدرتی , خودبخود
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از طبیب
تصویر طبیب
پزشک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طبیب
تصویر طبیب
پزشک، آنکه بیماران را معالجه می کند، طبیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طبیب
تصویر طبیب
زیرک، دانا، پزشک، حکیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبیب
تصویر طبیب
((طَ))
پزشک، حکیم
فرهنگ فارسی معین