- طامح
- زن نافرمان، زن چشم چران زن نافرمان زن سرکش، زن نگرنده به سوی مردان زن چشم چران، بلند عالی
معنی طامح - جستجوی لغت در جدول جو
- طامح ((مِ))
- زن نافرمان، زن چشم چران، خوب و عالی از هر چیز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع مطمح
نیزه دار، صاحب نیزه
بخشنده، سخی
سر کش
بدکردار، تبهکار، بدکار، بدعمل
سماک، سماک رامح، نیزه زن، نیزه دار
درخشنده، تابنده، فروغ دهنده، پرتوافکن، درخشان
بلای سخت که بالاتر از همۀ بلاها باشد، داهیه، بلا، حادثۀ عظیم
پتیاره (بال) آسیب سخت بلای بزرگ حادثه عظیم، جمع طامات، روز قیامت، طامات
زشتگوی پلید زبان مرد
آزمند، حریص، طمع دارنده، امیدوار
دور، ناپدید، ناپدید کننده، مرده دل
کیک از خرفستران
دشتان (حائض)
مرد بدکردار، تبهکار
سیامست خرست کرست، دهان لغ آن که راز نگاه ندارد مست شرابخواره که از خود خبر ندارد. یا مست طافح. سیاه مست مست مست
آزمند، حریص
درخشنده درخشنده تابان: و مخایل نجابت و تباشیرشهامت برجبین او لامح است. درخشنده
بلای بزرگ، روز قیامت
طمع کار، حریص
مست، آنکه در اثر خوردن نوشابۀ الکلی از حال طبیعی خارج شده، خمارآلود
برون شدن بی پروانه شوی، بلند نگری، چشم چرانی: زن، جست و جو در دور دست، خود بینی منی