جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رامح

رامح

رامح
صاحب نیزه. (منتهی الارب). نیزه دار. (آنندراج) (غیاث اللغات) (دهار) (مهذب الاسماء). اشاره بسربازان پیاده است که نیزه دار بودند. (قاموس کتاب مقدس) ، نیزه زن. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات) (مهذب الاسماء) (از منتخب اللغات). نیزه زننده. (مهذب الاسماء).
- ثور رامح، گاوی که دو شاخ داشته باشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

رامح

رامح
از منازل آباد در عراق و حیره است. (از معجم البلدان ج 4)
لغت نامه دهخدا

رامح

رامح
رامح فلکی. سماک رامح. ستاره ای است سرخ و تابان بیرون از صورت عواواقع در میان دو ران صورت عوا. رجوع به سماک شود
لغت نامه دهخدا

رامش

رامش
فراغت، آسودگی، راحتی، شادی، خوشی، لذت، حظ، آسودگی، آسایش، سرود، نغمه، نام هیربد زردشتی
رامش
فرهنگ نامهای ایرانی