جدول جو
جدول جو

معنی ضین - جستجوی لغت در جدول جو

ضین
کوهی است بزرگ به صنعاء، (منتهی الارب)، کوهی است به یمن، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضیا
تصویر ضیا
(پسرانه)
نور، روشنی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آین
تصویر آین
(دخترانه و پسرانه)
آیین، دین، طریقت، آذین، زینت، آرایش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ضمن
تصویر ضمن
درون، اندرون، میان، داخل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حین
تصویر حین
وقت، مدت، هنگام، روزگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضغن
تصویر ضغن
آرامیدن، آرمیدن، آرام گرفتن، آرام شدن، آسودن، آسوده شدن، آرامش یافتن، خوابیدن، کم شدن، از جوش و خروش افتادن، آزاد شدن، رهایی یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بین
تصویر بین
دیدن، پسوند متصل به واژه به معنای بیننده مثلاً باریک بین، خرده بین، خودبین، دوربین، نزدیک بین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضمن
تصویر ضمن
برجای ماندن، عاجز شدن، بیمار و زمین گیر شدن، برجاماندگی، زمین گیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دین
تصویر دین
کیش، آیین
روز بیست و چهارم از هر ماه خورشیدی در ایران باستان
فرشتۀ موکل بر قلم و روز دین، کلمۀ دین در فارسی و عربی مشترک است
واحد اندازه گیری انرژی در سلسلۀ c.g.s برابر با نیرویی که به جسمی که جرمش یک گرم باشد شتابی برابر یک سانتی متر می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زین
تصویر زین
وسیله ای از جنس چرم دارای بند و مهمیز که بر پشت اسب، خر یا استر می بندند و بر آن می نشینند
زین و برگ: مجموع زین، نمدزین، تنگ، دهانه و آنچه اسب را با آن می آرایند. زین افزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تین
تصویر تین
نود و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸ آیه، در علم زیست شناسی انجیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زین
تصویر زین
آراستن، نیکو کردن، مقابل شین، خوبی، نیکویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضمین
تصویر ضمین
ضمان، کفیل، عهده دار غرامت، پایندان، بیمار زمین گیر که گرفتار بیماری دائم باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضدین
تصویر ضدین
دو چیز که ضد و مخالف یکدیگر باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رین
تصویر رین
حجاب دل که موجب کفر و گمراهی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بین
تصویر بین
پیدا و آشکار، هویدا، واضح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حین
تصویر حین
هلاک، مرگ، بلا، محنت
فرهنگ فارسی عمید
(حُ ضَ)
ابن منذر رقاشی بن حرث بن وعله بن المجالدبن یثربی بن ریان بن حرث بن ملک بن شیبان بن قرهل. یکی از بنی رقاش، مکنی به ابی ساسان. تابعی و شاعر است. بعضی کنیت او را ابوالیقظان گفته اند و برخی گویند ابوساسان لقب اوست و کنیت او ابومحمد است. او از علی (ع) و عثمان روایت کند و او یکی از امراء جیش امیرالمؤمنین (ع) بود و به روز صفین علم جیش به دست وی بود. و قطعۀ ذیل او راست:
وسمیت غیاظاًولست بغائظ
عدواً ولکن الصدیق تغیظ
عدوک مسرور و ذوالود بالذی
یری منک من غیظ علیک کظیظ.
وفات او به سال 97 هجری قمری بوده. و رجوع به فهارس 1 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 از عقدالفرید شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شین
تصویر شین
زشتی، عیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضغن
تصویر ضغن
کرانه، کینه، خواهانی کینه ورزی، آرامیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضمن
تصویر ضمن
اندرون، طی آنست، در میان سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضمین
تصویر ضمین
پذرفتاری پایندان کفیل ضامن پایندان، جمع ضمنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضنی
تصویر ضنی
بیماری پوشیده که هر گاه گمان بهی کنند باز گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضنین
تصویر ضنین
ناکس، حسود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بین
تصویر بین
وسط، میان
فرهنگ لغت هوشیار
وام، قرض مذهب، کیش، آیین، طاعت و نام فرشته ای که به محافظت قلم مامور است
فرهنگ لغت هوشیار
فلزیست که در طبیعت غالبا بشکل اکسید یا کربناتیا سولفور دو فر وجود دارد. آنها را در کوره میگدازند و از آنها آهن خالص بدست میاورند و آن جسمی است سخت و محکم وزن مخصوص آن 8، 7 و در 1530 درجه حرارت گداخته میشود. اهن در هر جا وجود دارد و یکی از مفیدترین عناصر است و با زغال اساس صنعت را تشکیل میدهد یا آهن پولاد. آهن نر ذکر مقابل نرم آهن. یا آهن تر. آهن جوهر دار آهن سبز. یا آهن چکش خور. آهنی که بوسیله چکش قابلیت کشش و تشکیل باشکال مختلف را داشته باشد، یا آهن نر. پولاد روهینا مقابل نرم آهن. یا آهن افسرده کوفتن، کاری بیهوده کردن آهن سرد کوفتن، یا آهن سرد کوفتن، یا مثل دیو از آهن گریختن، سخت از چیزی دوری جستن، یا عصر (دورهء) آهن سومین دوره زندگی صنعتی انسان از لحاظ تقسیمات دیرین شناسی. اکنون نیز انسان در همین دوره زیست میکند آخرین بخش از دوره فلزات. این دوره از زمان پیدایش آهن (یعنی تقریبا 900 ق. م) آغاز میگردد عصر حدید، شمشیر، مطلق سلاح آهنین از درع و جوشن و خود ورانین و جز آنها، زنجیر. رسم روش ادب، معمول متداول مرسوم، شیوه آهنگ، صفت کردار مانند: بهشت آیین جنت آیین، اندازه حد عدد شمار، قاعده قانون نظم، سامان اسباب، طبیعت نهاد فطرت، آذین شهر آرای جشن، زیب زینت، فر شکوه، شرع شریعت کیش: آیین اسلام، تشریفات اتیکت یا به آیین. چنانکه مرسوم است طبق معمول، چنانکه باید چنانکه ضروری است، زیبا جمیل. یا بر آیین. مثل مانند
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته ریم چرک، زنگ انگلیسی شاهی، چیرگی، گردش فرمانروایی چرک ریم، زنگ، (تصوف) حجابی است به دل که کشف آن جز بایمان نبود و آن حجاب کفر و ضلالت است (کشف المحجوب 506)، غالب شدن گناه بر دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زین
تصویر زین
آنچه از چرم سازند و بر پشت اسب نهند و بهنگام سواری روی آن نشینند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تین
تصویر تین
انجیر، وسوره نود و پنجمین از قرآن کریم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حین
تصویر حین
مرگ، هلاکی وقت، مدت، هنگام وقت، مدت، هنگام
فرهنگ لغت هوشیار
میش، بوی تن، گوشت گوسفند، پشم روان، پشم و ران (ماده یا نر)، جمع اضان ضئین اضوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضمن
تصویر ضمن
افزون، افزون بر، درکنار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دین
تصویر دین
بدهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بین
تصویر بین
میان
فرهنگ واژه فارسی سره