معنی ضدین
- ضدین
- دو چیز که ضد و مخالف یکدیگر باشند
واژههای مرتبط با ضدین
ضدین
- ضدین
- دو ناساز دو همستار تثنیه ضد دو چیز که مخالف و مغایر یگدیگر باشند
بدین
- بدین
- تناور تنومند به این: بدین صفت بدین شکل
خدین
- خدین
- یار، دوست، صدیق، مصاحب
تدین
- تدین
- دین داشتن، متدین شدن
سدین
- سدین
- پشم، خون، پرده
ضدیت
- ضدیت
- مخالفت، عداوت، دشمنی
ضمین
- ضمین
- ضمان، کفیل، عهده دار غرامت، پایندان، بیمار زمین گیر که گرفتار بیماری دائم باشد
تدین
- تدین
- دین داشتن، دین دار شدن، متدین شدن، دین داری
کدین
- کدین
- چوبی که گازران با آن جامه را می کوبند، کوبین، شنگینه،
برای مِثال دل مؤمنان را ز وسواس امانی / سر ناصبی را به حجت کدینی (ناصرخسرو - ۱۷)
پُتک، وسیلۀ پولادی سنگین شبیه چکش با دستۀ چوبی بزرگ که آهنگران با آن آهن را در روی سندان می کوبند، خایِسک، پَکوک، کوبَن
