بلندی، بالا، فراز، بلندترین نقطه، بالاترین درجه، در علم نجوم بلندترین درجۀ کوکب، در موسیقی بالاترین نقطۀ ارتفاع آواز، در موسیقی شعبه ای از گوشۀ عشاق، در موسیقی از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
بلندی، بالا، فراز، بلندترین نقطه، بالاترین درجه، در علم نجوم بلندترین درجۀ کوکب، در موسیقی بالاترین نقطۀ ارتفاع آواز، در موسیقی شعبه ای از گوشۀ عشاق، در موسیقی از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
جایی است نزدیک احد به مدینه. کعب بن مالک انصاری در رثای حمزه بن عبدالمطلب گوید: بما صبروا تحت ظل اللواء لواءالرسول بذی الاضوج. (از معجم البلدان) ، فروتنی و تواضع و تسلیم شدگی، تفویض کردگی، متابعت، وفاداری، تعظیم و کرنش و اظهارکوچکی و بندگی. (ناظم الاطباء). رجوع به اطاعه و اطاعه شود، در تداول متدینان، بجا آوردن امر و ترک مطالب منهیه. اعلی درجۀ تکالیف بنی نوع بشرنسبت به خدای تعالی اطاعت است. (قاموس کتاب مقدس). - اطاعت داری، فرمانبری کردن. فرمانبرداری. فرمان بردن: باز آنک بچند کرت سلطان او را به اطاعت داری خوانده بود. (جهانگشای جوینی). رجوع به اطاعت و اطاعه و اطاعه و اطاعت کردن شود. - اطاعت داشتن، فرمان بردن. فرمان برداری. مطیع بودن. فرمانبری کردن. - اطاعت شدن، در تداول عامه: اطاعت می شود، بچشم. بر سر و چشم. برضا و رغبت. سمعاً و طاعهً. با کمال میل. از بن دندان. بطیب خاطر. از ته دل. از بن گوش. - اطاعت کردن، امتثال کردن. فرمانبری. اطاعت داری. فرمان بردن. فرمان بردار شدن. طاعت بردن. مطیع شدن. گردن نهادن. - اطاعتگری، امتثال و فرمانبرداری. (آنندراج). - ، متابعت ظلم و فرمان. - ، تواضع و فروتنی. (ناظم الاطباء). رجوع به اطاعت و اطاعت داری و اطاعت کردن شود. - اطاعت نمودن، امتثال نمودن. فرمانبری کردن. اطاعت کردن. رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 43، و اطاعت کردن و اطاعت شود
جایی است نزدیک احد به مدینه. کعب بن مالک انصاری در رثای حمزه بن عبدالمطلب گوید: بما صبروا تحت ظل اللواء لواءالرسول بذی الاضوج. (از معجم البلدان) ، فروتنی و تواضع و تسلیم شدگی، تفویض کردگی، متابعت، وفاداری، تعظیم و کرنش و اظهارکوچکی و بندگی. (ناظم الاطباء). رجوع به اطاعه و اطاعه شود، در تداول متدینان، بجا آوردن امر و ترک مطالب منهیه. اعلی درجۀ تکالیف بنی نوع بشرنسبت به خدای تعالی اطاعت است. (قاموس کتاب مقدس). - اطاعت داری، فرمانبری کردن. فرمانبرداری. فرمان بردن: باز آنک بچند کرت سلطان او را به اطاعت داری خوانده بود. (جهانگشای جوینی). رجوع به اطاعت و اطاعه و اطاعه و اطاعت کردن شود. - اطاعت داشتن، فرمان بردن. فرمان برداری. مطیع بودن. فرمانبری کردن. - اطاعت شدن، در تداول عامه: اطاعت می شود، بچشم. بر سر و چشم. برضا و رغبت. سمعاً و طاعهً. با کمال میل. از بن دندان. بطیب خاطر. از ته دل. از بن گوش. - اطاعت کردن، امتثال کردن. فرمانبری. اطاعت داری. فرمان بردن. فرمان بردار شدن. طاعت بردن. مطیع شدن. گردن نهادن. - اطاعتگری، امتثال و فرمانبرداری. (آنندراج). - ، متابعت ظلم و فرمان. - ، تواضع و فروتنی. (ناظم الاطباء). رجوع به اطاعت و اطاعت داری و اطاعت کردن شود. - اطاعت نمودن، امتثال نمودن. فرمانبری کردن. اطاعت کردن. رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 43، و اطاعت کردن و اطاعت شود
نرم رفتن حرارت سوزش تاب، سوزشی که از درد جسمی یا روحی حاصل آید التهاب. یا سوز و گداز. شور و اشتیاق بسیار که غم افزا و گدازنده باشد، یکی از گوشه های همایون، داغ کی، اضطراب آشفتگی خاطر، کینه رشک، عشق محبت، اشعاری که در رثای کسی گویند مرثیه، در ترکیبات به معنی سوزنده آید جهان سوز خانمانسوز عالم سوز
نرم رفتن حرارت سوزش تاب، سوزشی که از درد جسمی یا روحی حاصل آید التهاب. یا سوز و گداز. شور و اشتیاق بسیار که غم افزا و گدازنده باشد، یکی از گوشه های همایون، داغ کی، اضطراب آشفتگی خاطر، کینه رشک، عشق محبت، اشعاری که در رثای کسی گویند مرثیه، در ترکیبات به معنی سوزنده آید جهان سوز خانمانسوز عالم سوز
زمانی که از طلوع آفتاب آغاز و به غروب ختم شود نهار روج مقابل شب لیل. یا روز امید و بیم قیامت رستاخیز. یا روز بخیر سلام و تعرفی است که در روز به شخصی که ملاقات کنند میگویند، شبانه روز: (او را بر تو سه روز حق مهمانی است) (کشف الاسرار 501: 2) یا روز بازار روزی که مردم در جایی جمع شوند و خرید و فروخت کنند، رونق کار و بار گرمی بازار، روزقیامت. یا روز باز خواست روز قیامت. یا روز برات روز جک. یا روز جک (چک) روز پانزدهم شعبان که روز برات است و شب این روز را شب جک و شب برات نامند. یا روز خوش ایام خوش، دوره جوانی. یا روز درنگ روز قیامت. یا روز سیاه (سیه) روز بد یوم نحس، روز ماتم، آزار تشویش. یا روز شمار روز قیامت. یا روز فراخ زمانی که بعد از طلوع صبح تا غروب را شامل است. یا روز کار روز جنگ. یا روز کوشش روز جنگ و جدال. یا روز مظالم رزو دادخواهی، روز قیامت. یا روز نام و ننگ روز جنگ و جدال، روز ساز و آواز. یا روز ننگ و نبرد روز جنگ و جدال، ظاهر آشکار، روزگار دوره فرصت: (امروز روز فلانی است)
زمانی که از طلوع آفتاب آغاز و به غروب ختم شود نهار روج مقابل شب لیل. یا روز امید و بیم قیامت رستاخیز. یا روز بخیر سلام و تعرفی است که در روز به شخصی که ملاقات کنند میگویند، شبانه روز: (او را بر تو سه روز حق مهمانی است) (کشف الاسرار 501: 2) یا روز بازار روزی که مردم در جایی جمع شوند و خرید و فروخت کنند، رونق کار و بار گرمی بازار، روزقیامت. یا روز باز خواست روز قیامت. یا روز برات روز جک. یا روز جک (چک) روز پانزدهم شعبان که روز برات است و شب این روز را شب جک و شب برات نامند. یا روز خوش ایام خوش، دوره جوانی. یا روز درنگ روز قیامت. یا روز سیاه (سیه) روز بد یوم نحس، روز ماتم، آزار تشویش. یا روز شمار روز قیامت. یا روز فراخ زمانی که بعد از طلوع صبح تا غروب را شامل است. یا روز کار روز جنگ. یا روز کوشش روز جنگ و جدال. یا روز مظالم رزو دادخواهی، روز قیامت. یا روز نام و ننگ روز جنگ و جدال، روز ساز و آواز. یا روز ننگ و نبرد روز جنگ و جدال، ظاهر آشکار، روزگار دوره فرصت: (امروز روز فلانی است)