تیز. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). آواز تیز. (منتهی الارب). ضرطه. ضرط. ریحی که به آواز از اسفل شکم برآید. (غیاث) (آنندراج). بادی که به آواز از مردم جدا شود. باد بن آدمی. (دهار) : و جایگاه وزارت به اصیل روغدی تفویض کرد، او در ابتدا نحّاسی بود در دیوان در جمع صدور و اعیان بی دهشت ضراط و حباق از او روان. (جهانگشای جوینی)
تیز. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). آواز تیز. (منتهی الارب). ضِرطه. ضرط. ریحی که به آواز از اسفل شکم برآید. (غیاث) (آنندراج). بادی که به آواز از مردم جدا شود. باد بُن ِ آدمی. (دهار) : و جایگاه وزارت به اصیل روغدی تفویض کرد، او در ابتدا نحّاسی بود در دیوان در جمع صدور و اعیان بی دهشت ضراط و حباق از او روان. (جهانگشای جوینی)
مرد کوسه که وی را ریش نباشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کوسه. (دهار) ، مرد سبک ریش در رخسار یا آنکه ریش بر زنخ او باشد نه بر عارض. ج، سنط، اسناط. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
مرد کوسه که وی را ریش نباشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کوسه. (دهار) ، مرد سبک ریش در رخسار یا آنکه ریش بر زنخ او باشد نه بر عارض. ج، سُنُط، اسناط. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)