- ضغیر ((ضَ))
- هر دسته موی جداگانه بافته
معنی ضغیر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باستثنا، بجز، بدون، مگر
اندرون
برزک، تخم کتان
باغیرت تر
برگردیدن از حال خود
بد خوی
خرد و کوچک
ضرر رساننده، زیان رساننده
از حالی به حالی برگشته، دگرگون شده
بی ثبات و ناپایدار، قابل تغییر، دگرگون شونده
باطن انسان، اندرون دل، اندیشه و راز نهفته در دل، در دستور زبان علوم ادبی کلمه یا حرفی که به جای اسم قرار می گیرد و دلالت بر شخص یا شیء می کند
ضمیر منفصل: در دستور زبان علوم ادبی ضمیری که به تنهایی ذکر می شود مانند من، تو، او و آن
ضمیر متصل: در دستور زبان علوم ادبی ضمیری که به تنهایی استعمال نمی شود و به آخر اسم یا فعل می چسبد مانند «م»، «ت» و «ش» در «کتابم»، «کتابت» و «کتابش»
ضمیر غایب: در دستور زبان علوم ادبی ضمیری که دربارۀ شخصی که حضور ندارد به کار برود مانند او، وی و ایشان
ضمیر منفصل: در دستور زبان علوم ادبی ضمیری که به تنهایی ذکر می شود مانند من، تو، او و آن
ضمیر متصل: در دستور زبان علوم ادبی ضمیری که به تنهایی استعمال نمی شود و به آخر اسم یا فعل می چسبد مانند «م»، «ت» و «ش» در «کتابم»، «کتابت» و «کتابش»
ضمیر غایب: در دستور زبان علوم ادبی ضمیری که دربارۀ شخصی که حضور ندارد به کار برود مانند او، وی و ایشان
از حال خود برگشتن و حالت دیگر به خود گرفتن، دگرگون شدن، با تندی و خشم سخن گفتن، خشم کردن
خرد، کوچک، خردسال، در فقه پسری که هنوز به حد بلوغ نرسیده، در علوم ادبی در علم عروض بحری بر وزن مستفعلن فاعلات مستفعلن
غارتگر، آنکه مال مردم را غارت کند، غارت کننده، تاراج کننده
کور، نابینا، بیمار نزار، لاغر، نحیف، آنچه آمیخته به ضرر باشد
کور، مرد نابینا، بی دیده، اعمی
درون دل، باطن انسان
هر دسته موی جداگانه بافته
گزنده، درنده
زیان رساننده
لشکر غارت کننده
شخیس از پرندگان
بریان: برسنگ تفسان، شیر جوشان، آب گرم
بزرک، تخم کتان
جز، نا، دیگر