جدول جو
جدول جو

معنی صیدکار - جستجوی لغت در جدول جو

صیدکار
(صَ/ صِ)
صیاد. شکارچی. آنکه کار او صید کردن است:
این وطنگاه دامیاران است
جای صیاد و صیدکاران است.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صیدگاه
تصویر صیدگاه
سرزمینی که در آن شکار فراوان باشد، جای شکار کردن، شکارگاه، شکارستان، نخجیرگاه، متصیّد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رادکار
تصویر رادکار
بخشنده، کریم، جوانمرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریاکار
تصویر ریاکار
کسی که ریا می کند، آنکه تظاهر به نیکوکاری و پاک دامنی می کند، دورو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفیدکار
تصویر سفیدکار
کسی که چیزی را سفید کند، سفیدگر، مقابل سیه کار، کنایه از نیکوکار، صالح، درستکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خودکار
تصویر خودکار
ویژگی دستگاهی که بدون نیاز به انسان کار خود را انجام می دهد، اتوماتیک، کنایه از کسی که بدون دستور دیگران کارهای مربوط به خود را خوب انجام می دهد، نوعی قلم استوانه ای شکل حاوی جوهر غلیظ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشکار
تصویر پیشکار
کسی که در خدمت شخص بزرگ و محترمی کارهای او را اداره کند، ناظر و مباشر مخصوص، پیشیار، در کشاورزی چاهی که از آنجا شروع به لای روبی می کنند، چاه های آخر قنات، رئیس دارایی استان، کسی که زیردست شاطر کار می کند و نان را از تنور درمی آورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیدزار
تصویر بیدزار
جایی که درختان بید بسیار باشد، بیدستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادکار
تصویر دادکار
آنکه کارش اجرای عدالت است، عدالت پیشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپیدکار
تصویر سپیدکار
سفیدکار، کنایه از بی شرم، شوخ چشم
کنایه از ریاکار، برای مثال یا باش دشمن من یا دوست باش ویحک / نه دوستی نه دشمن اینت سپیدکاری (منوچهری - ۱۱۱ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مددکار
تصویر مددکار
مدد کننده، کمک کننده، یار، یاور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صد کار
تصویر صد کار
دارنده چندین شغل و هنر چند کاره، کار بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صافکار
تصویر صافکار
تعمیر کننده بدنه خارجی اتومبیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیهکار
تصویر سیهکار
آن که سیاه کند مسود، بد کار فاسق، ظالم ستمکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشکار
تصویر پیشکار
خادم، خدمتگزار، فرمانبردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودکار
تصویر خودکار
آنچه پیش خود کار میکند و احتیاج بمراقبت ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صید کار
تصویر صید کار
شکارچی صیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی کار
تصویر بی کار
کسی که شغلی ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدزار
تصویر بیدزار
بیدستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردکار
تصویر کردکار
عامل فاعل کننده: (ز گرد ش شود گرد گی آشکار نشانست پس کرده بر کردکار) (گرشا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مددکار
تصویر مددکار
یاری دهنده، مددکار اجتماعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صافکار
تصویر صافکار
تعمیر کننده بدنه خارجی اتومبیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خودکار
تصویر خودکار
دستگاه و آلتی به خودی خود کار می کند، اتوماتیک، مداد خودنویس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشکار
تصویر پیشکار
نوکر، پیشخدمت، کارپرداز و مباشر افراد بزرگ و محتشم، شاگرد نانوا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی کار
تصویر بی کار
کسی که کاری ندارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشکار
تصویر پیشکار
خادم، خدمت کار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خودکار
تصویر خودکار
اتوماتیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ریاکار
تصویر ریاکار
Sanctimonious, Disingenuous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ریاکار
تصویر ریاکار
лицемерный , ханжеский
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ریاکار
تصویر ریاکار
unaufrichtig, scheinheilig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ریاکار
تصویر ریاکار
лицемірний , святенницький
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ریاکار
تصویر ریاکار
fałszywy, świętoszkowaty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ریاکار
تصویر ریاکار
不真诚的 , 假虔诚的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ریاکار
تصویر ریاکار
falso, hipócrita
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ریاکار
تصویر ریاکار
falso, ipocrita
دیکشنری فارسی به ایتالیایی