جدول جو
جدول جو

معنی دادکار

دادکار
آنکه کارش اجرای عدالت است، عدالت پیشه
تصویری از دادکار
تصویر دادکار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دادکار

دادکار

دادکار
که کار وی عدالت باشد، که عدالت پیشه دارد:
که پاکست آن داور دادکار
که مربندگان را کند شهریار،
شمسی (یوسف و زلیخا)
لغت نامه دهخدا

دادیار

دادیار
که یاری عدل کند. که عدالت را مجری دارد، در اصطلاح دادگستری معاون قضائی و دستیاردادستان یا مدعی العموم. وکیل عمومی. در اصطلاح دستگاه سابق عدلیه و اینک دادستان را وکیل عمومی گویند
لغت نامه دهخدا

دادکان

دادکان
دهی جزء دهستان دودانگه بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 13000گزی خاور ضیأآباد متصل به راه شوسۀ همدان، جلگه، معتدل دارای 792 تن سکنه، آب آنجا از دو رشته قنات و ابهررود، محصول آنجا: غلات و کشمش و یونجه، شغل اهالی آن زراعت و جوراب و جاجیم بافی و راه آنجا شوسه است (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
ده کوچکی است از دهستان شورآب بخش اردل شهرستان شهرکرد، واقع در هفت هزارگزی شمال باختر اردل و دارای 74 سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات، شغل اهالی آن زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

دادکاری

دادکاری
عمل دادکار، عدل، عدالت ورزی:
بکام و حلق رعیت ز دادکاری تو
رسیده شربت ِ انصاف خوشگوار تو باد،
سوزنی
لغت نامه دهخدا