جدول جو
جدول جو

معنی صَدَّ - جستجوی لغت در جدول جو

صَدَّ
منصرف کردن، تنه
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

محدود کردن، پایان، مرز گذاشتن، تیز کردن، محصور کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تکرار کردن، درست است، صدا دادن، صدای بلند دادن، داد زدن، برق زدن
دیکشنری عربی به فارسی
ریختن، برای ریختن، مرغ را چرب کردن
دیکشنری عربی به فارسی
سکّه ضرب کردن، ساز
دیکشنری عربی به فارسی
شمردن، شمارش، شمارش کردن
دیکشنری عربی به فارسی
گرفتگی کردن، سد
دیکشنری عربی به فارسی
رد کردن، برای پاسخ دادن، جواب تند دادن
دیکشنری عربی به فارسی
سفت کردن، او کشید
دیکشنری عربی به فارسی
کشیده شدن، تمدید کنید
دیکشنری عربی به فارسی
تصویب کردن، صداقت، تأیید کردن
دیکشنری عربی به فارسی
به طرز باورنکردنی، به شکلی باورنکردنی، به طرز شک برانگیز
دیکشنری عربی به فارسی
معتبر، باور کرد، با اعتبار
دیکشنری عربی به فارسی