معنی رَدَّ
رَدَّ
رد کردن، برای پاسخ دادن، جواب تند دادن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با رَدَّ
حَدَّ
حَدَّ
مَحدود کَردَن، پایان، مَرز گُذاشتَن، تیز کَردَن، مَحصور کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
صَدَّ
صَدَّ
مُنصَرِف کَردَن، تَنِه
دیکشنری عربی به فارسی
عَدَّ
عَدَّ
شِمُردَن، شُمارِش، شُمارِش کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
سَدَّ
سَدَّ
گِرِفتِگی کَردَن، سَد
دیکشنری عربی به فارسی
رَنَّ
رَنَّ
زَنگ زَدَن، زَنگ خُورد
دیکشنری عربی به فارسی
رَقَّ
رَقَّ
نَازُک کَردَن، پوست پوست، رَقیق کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَفَّ
رَفَّ
قَفَسِه گُذاشتَن، قَفَسِه، لَرزیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَصَّ
رَصَّ
پُشتِه کَردَن، پُشتِه، کاشی گُذاشتَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَشَّ
رَشَّ
پاشیدَن، اِسپَری، پاشیدِه، پَر پَرواز کَردَن، اِسپَری کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی