بوق، آلت فلزی یا استخوانی میان تهی که با دهان در آن می دمند و صدا می کند، بوغ، برغو صور اسرافیل: در روایات، شیپوری که اسرافیل در روز رستاخیز دو نوبت در آن می دمد، در مرتبۀ اول همۀ زندگان می میرند و در بار دوم تمام مردگان زنده می شوند، برای مثال خروش شهپر جبریل و صور اسرافیل / غریو سبحۀ رضوان و زیور حورا (خاقانی - لغت نامه - صور اسرافیل) صور صبحگاهی: کنایه از آه، ناله، زاری و فغان هنگام صبح، برای مثال به صور صبحگاهی بر شکافم / صلیب روزن این بام خضرا (خاقانی - ۲۴) صور نیم شبی: کنایه از آه، ناله، زاری و فغان در نیم شب، برای مثال به صور نیم شبی در شکن رواق فلک / به ناوک سحری برشکن مصاف قضا (خاقانی - ۸)
بوق، آلت فلزی یا استخوانی میان تهی که با دهان در آن می دمند و صدا می کند، بوغ، بَرغو صور اسرافیل: در روایات، شیپوری که اسرافیل در روز رستاخیز دو نوبت در آن می دمد، در مرتبۀ اول همۀ زندگان می میرند و در بار دوم تمام مردگان زنده می شوند، برای مِثال خروش شهپر جبریل و صور اسرافیل / غریو سبحۀ رضوان و زیور حورا (خاقانی - لغت نامه - صور اسرافیل) صور صبحگاهی: کنایه از آه، ناله، زاری و فغان هنگام صبح، برای مِثال به صور صبحگاهی بر شکافم / صلیب روزن این بام خضرا (خاقانی - ۲۴) صور نیم شبی: کنایه از آه، ناله، زاری و فغان در نیم شب، برای مِثال به صور نیم شبی در شکن رواق فلک / به ناوک سحری برشکن مصاف قضا (خاقانی - ۸)
تاژک، تازیانه، مانداب، بارورو راه باریک بر باره یا باروی شهر، بهره، سختی، شاخه تره، مایه آمیزه آمیزه آب درهم آمیزی درآمیختن، تازیانه زدن تا خون و تازیانه درآمیزند تازیانه، جمع اسواط
تاژک، تازیانه، مانداب، بارورو راه باریک بر باره یا باروی شهر، بهره، سختی، شاخه تره، مایه آمیزه آمیزه آب درهم آمیزی درآمیختن، تازیانه زدن تا خون و تازیانه درآمیزند تازیانه، جمع اسواط