جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با صون

صون

صون
نگاه داشتن چیزی را. (منتهی الارب). نگه داشتن. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (دهار). نگهبانی. (غیاث اللغات). نگاهداری، تحفظ. تقوی. خود نگه داشتن از معصیت: و پای خیانت بر چهرۀ صون و دیانت ننهد. (سندبادنامه ص 70).
- صون دماء، حقن دماء. حفظ کردن جان.
، برطرف سم ایستادن اسب بعلت سودگی پای یا بی نعلی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

آون

آون
رشته ای که خوشه های انگور و دیگر میوه ها را بدان بندند و از سقف آویزند تا فاسد نشود، هر چیز آویخته معلق، جسم وزینی که حول محوری ثابت حرکت کند مانند پاندول ساعت. یا آونگ الکتریکی (برقی) آلتی است مشکل از گلوله ای سبک وزن (مغزنی آقطی) که بنخی ابریشمین آویخته است پاندول الکتریک
فرهنگ لغت هوشیار

آون

آون
آونگ، آویزان، آویخته، نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند
آون
فرهنگ نامهای ایرانی