جدول جو
جدول جو

معنی شوط

شوط
یک بار گردش و حرکت از محلی تا محل دیگر، هر دوره از اسب دوانی، هر بار که شخص دور کعبه طواف کند
تصویری از شوط
تصویر شوط
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شوط

شوط

شوط
دهی از دهستان چای باسار بخش پلدشت شهرستان ماکو است و 1010 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
نام کوهی است در اَجَاء، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

شوط

شوط
شوط بَراح، شغال. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شوط باطل، گرد آفتاب که از روزن خانه نماید، لغتی است در سین مهمله یعنی سوط. (منتهی الارب). لغتی است در سوط باطل. (از اقرب الموارد) ، تگ تا نهایت. ج، اشواط. (منتهی الارب). نهایت. (اقرب الموارد). تگ و گشت. (غیاث). تگ. (مهذب الاسماء). دویدن. (المصادر زوزنی) ، جایی است میان دو پشته که به راه ماند و در آن آب و مردم میرود. مسافت آن مقدار داعی است. ج، شیاط. (منتهی الارب). گویی راهی است که طول آن بمقدار آواز خواننده ای است. (از اقرب الموارد) ، گرد گشتن. طواف کردن. گرد بر گرد برآمدن: طاف بالبیت سبعه اشواط، یعنی طوف کرد هفت گشت و قال فی القاموس: کره جماعه من الفقهاء ان یقال لطوفات الطواف اشواط. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

شوط

شوط
بستانی است نزدیک کوه احد. (منتهی الارب) (از معجم البلدان)
محلی که درندگان در آن پناه برند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا