جدول جو
جدول جو

معنی صنور - جستجوی لغت در جدول جو

صنور(صِنْ نَ)
زفت ناکس بدخوی. (منتهی الارب). البخیل السیی ٔ الخلق. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چنور
تصویر چنور
(دخترانه و پسرانه)
گیاهی خوشبو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صنوبر
تصویر صنوبر
(دخترانه)
معرب از فارسی، نام درختی همیشه سبز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صنوج
تصویر صنوج
صنج ها، سنج ها، چنگ ها، جمع واژۀ صنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صبور
تصویر صبور
صبر کننده، بردبار، شکیبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انور
تصویر انور
روشن تر، درخشان تر، تابناک تر، نورانی، درخشان، مبارک، گرامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صنوف
تصویر صنوف
صنف ها، نوع ها، گونه ها، رسته ها، پیشه ورها، جمع واژۀ صنف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صقور
تصویر صقور
صقرها، چرغ ها، پرندگان شکاری شبیه باز به اندازۀ کلاغ خاکستری رنگ با لکه های سیاه و سفید، جمع واژۀ صقر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صدور
تصویر صدور
صدرها، بالاها، سینه ها، پیشوایان، جمع واژۀ صدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صخور
تصویر صخور
صخره ها، سنگ های بزرگ و سخت، جمع واژۀ صخره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خنور
تصویر خنور
هر نوع ظرف سفالی مانند کاسه، کوزه، سبو و خم، برای مثال از آن دوست و دشمن نیارم به خانه / که خالی ست از خشک و از تر خنورم (سنائی۲ - ۲۰۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنور
تصویر سنور
گربه، مهتر، بزرگ، بیخ دم، مهره های گردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنور
تصویر تنور
جای پختن نان در خانه یا دکان نانوایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منور
تصویر منور
نورانی، روشن شده، درخشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صخور
تصویر صخور
جمع صخر، خاراها مهسنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیور
تصویر صیور
پایان کار و مال آن
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است بزرگ و تناور شبیه درخت چنار، برگهایش درشت و سبز تیره، کاج
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صنج، از پارسی سنج ها جمع صنج صنجها، حلقه های فرد که در دایره دف نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنوف
تصویر صنوف
جمع صنف، گونه ها رسته ها جمع صنف انواع اقسام، دسته ها رسته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبور
تصویر صبور
شکیبا، صابر، حلیمی، شکیبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنار
تصویر صنار
پارسی تازی گشته چنار از درختان چنار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنبر
تصویر صنبر
باریک و سست، سختی سرما، باد سرد
فرهنگ لغت هوشیار
پا جوش کویک (نخل)، کویک کمبار، باد گرم، باد سرد، نایک که با آن آب نوشند، شیرآب، درمانده: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلور
تصویر صلور
قسمی ماهی است. فرانسوی تازی گشته اسبله اشبله از ماهیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنور
تصویر آنور
فرانسوی بی دم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرور
تصویر صرور
هنج ناکرده، زن ناکرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنور
تصویر خنور
آلات و لوازم خانه از ظرف و کاسه و کوزه و خم و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنور
تصویر تنور
محل نان پختن، محل طبخ نان است و آن خم مانند است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنور
تصویر سنور
گربه، مهره های گردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفور
تصویر صفور
تهی گشتن خنور
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صقر، از ریشه پارسی چرغ ها چرغ چرخ، هر مرغ شکاری از باز شاهین و جز آن، جمع اصقر صقور صقار صقاره صقر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدور
تصویر صدور
بزرگان، جمع صدر
فرهنگ لغت هوشیار
رعد تندر: بلرزید صحرا و کوه و کنور تو گفتی که برق آتشی زد بطور. (علی فرقدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنور
تصویر آنور
بیدم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صبور
تصویر صبور
شکیبا، بردبار
فرهنگ واژه فارسی سره