جدول جو
جدول جو

معنی صروم - جستجوی لغت در جدول جو

صروم
(صَ)
تیغ برّان، مردتوانا، ناقه که وارد حوض نشود تا که خالی نگردد، نیک برنده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
صروم
تیغ بران، کاربر: مرد
تصویری از صروم
تصویر صروم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کروم
تصویر کروم
عنصر فلزی جامد، نقره ای رنگ، براق و بسیار سخت که در مجاورت هوا واکنش نشان نمی دهد و در ساخت برخی آلیاژها و آب کاری فلزها به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صرام
تصویر صرام
جنگ، بلا و سختی، گرفتاری سخت، مرد توانا و دارای ارادۀ قوی، مرد بی باک در جنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سروم
تصویر سروم
سرم ها، تسمه ها، دوال ها، جمع واژۀ سرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کروم
تصویر کروم
کرم ها، درختان انگور، جمع واژۀ کرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صروف
تصویر صروف
حوادث، گردش های روزگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صرود
تصویر صرود
شهرهایی که هوای آن ها بسیار سرد باشد، سرزمین های سرد، سردسیر
فرهنگ فارسی عمید
(اِ حِ)
سخریه کردن به کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
جمع واژۀ خرم. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به خرم شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
ناقه ای که سالها بار نگیرد بی آنکه ستاغ باشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
دهی از دهستان هزار جریب است که در بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری و بر چهل هزارگزی راه خاور کیاسر واقع است و 260 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بن درخت.
لغت نامه دهخدا
(اُ)
جمع واژۀ ارم و ارم و ارومه و ارومه، سردار ارامنه در جنگ داریوش سوم با اسکندر. (ایران باستان ص 1380)
لغت نامه دهخدا
موضعی بجنوب قاین
لغت نامه دهخدا
(بْرُمْ / بُ رُمْ)
برم، که عنصری است نافلز بااثر. رجوع به برم و دایره المعارف فارسی شود
لغت نامه دهخدا
سنگی باشد هفت رنگ. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
جمع واژۀ قرم. مهتران قوم. (منتهی الارب). رجوع به قرم شود
لغت نامه دهخدا
(رَ تَ)
نخست گیاه خوردن گرفتن ستور، به ضعف و سستی خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
دهی از دهستان کمارج بخش خشت شهرستان کازرون که در 8هزارگزی شمال کنارتخته، کنار راه شوسۀ کازرون به بوشهر واقع است. جلگه و گرمسیر است و 88 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه شاپور، محصولش غلات و شغل اهالی زراعت و شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
جمع واژۀ کرم. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). درختان انگور. (غیاث اللغات) :
میل جان در حکمت است و در علوم
میل تن در باغ و راغ و در کروم.
مولوی.
چه رها کن رو به ایوان و کروم
کم ستیز اینجابدان کاللّج ّ شوم.
مولوی.
دیگر کرمی و باغی که چهارساله بود که میانۀ آن را نشانده باشند آن را بر کروم جدیده و حدیثه نویسند. (تاریخ قم ص 107) ، حق ریشه. آنچه زارع و باغبان راست از درختان یا تاک رز که کشته باشد. و این جز ازسهم اوست از حاصل
لغت نامه دهخدا
(مَ)
بریده شده و قطعشده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صرام
تصویر صرام
بلا و سختی سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صروح
تصویر صروح
جمع صرح، کوشک ها کاخ های بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرود
تصویر صرود
پارسی تازی گشته سرد سیر جمع صرد سرد سیرها مقابل جروم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرور
تصویر صرور
هنج ناکرده، زن ناکرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صروع
تصویر صروع
جمع صرع، تاه های ریسمان کهرمان کشتی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صرف، گردش های روزگار جمع صرف حوادث نوایب. یا صروف دهر. گردشهای روزگار حوادث دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صروه
تصویر صروه
لاله مرداب از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سروم
تصویر سروم
کنگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جروم
تصویر جروم
جمع جرم، گرم ها، کرجی یمنی جمع جرم گرمسیرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروم
تصویر دروم
شبرو، بد رفتار زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جروم
تصویر جروم
((جُ رُ))
جمع جرم، معرب گرم، زمین بسیار گرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حروم
تصویر حروم
((حُ رُ))
جمع حریم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حروم
تصویر حروم
پامال
فرهنگ واژه فارسی سره