- صبوح
- هر چیزی که صبح بخورند یا بیاشامند
معنی صبوح - جستجوی لغت در جدول جو
- صبوح
- هر چیزی که صبح بخورند
- صبوح ((صَ))
- هر چیزی که صبح بخورند یا بنوشند، پگاه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شرابی که صبح زود بخورند
صبوحی زدن: نوشیدن شراب در بامداد،برای مثال بر من که صبوحی زده ام خرقه حرام است / ای مجلسیان راه خرابات کدام است (سعدی۲ - ۳۴۷)
صبوحی زدن: نوشیدن شراب در بامداد،
شراب خوردن به وقت صبح، شرابی که صبح خورند، کسی که صبوحی خورد
شکیبا، بردبار
شنارو، اسب خوش رفتار نامی از نامهای خدایتعالی، بسیار منزه
جوانمرد بخشنده عفو کننده، غفور
جمع صرح، کوشک ها کاخ های بلند
بامداد
نادانی، جوانی، کودکی
صبر کننده، بردبار، شکیبا
بامداد، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، صبح، غادیه، بامدادان، بامگاه، غدو، صدیع، علی الصباح، غدات، باکر، صبح بام، صبحدم، صبحگاه، بام
صباح و مسا: صبح و عصر، بامداد و شبانگاه
صباح و مسا: صبح و عصر، بامداد و شبانگاه
سفیدچهره، خوب رو، زیباروی، خوشگل، صاحب جمال
صبیح ها، زیبارویان، سفید چهرگان، جمع واژۀ صبیح
نیکوکار سازش دهنده
سخت سم سخت، روز گرم
خوبروی سپید رنگ رو در روی سبزه رنگ و نمکین خوبرو و سفید چهره مقابل ملیح. یا وجه صبیح. روی نیکو
خامی جوانی
شکیبا، صابر، حلیمی، شکیبنده
نادانی
زشتی، زشت گردیدن
از نام های خداوند
Patient
терпеливый
geduldig
терплячий
cierpliwy
paciente
paziente