نکاح موقت، کنایه از زنی که برای مدت محدود و معیّن به عقد ازدواج مرد درآید، زن غیر دائمی، زن موقتی، متعه، در دستور زبان علوم ادبی هیئت و شکلی که با کم و زیاد کردن حروف یا تغییر حرکات به فعل داده شود مثلاً صیغۀ مفرد، صیغۀ تثنیه، صیغۀ جمع، در فقه و حقوق عبارتی که هنگام معامله و خرید و فروش و عقد نکاح بر زبان جاری می کنند و دلیل بر رضای طرفین است، نوع، هیئت، اصل، ریخت، شکل، عنوان صیغه جاری کردن: در فقه و حقوق صیغه خواندن، صیغۀ عقد ازدواج، طلاق یا معامله را خواندن
نکاح موقت، کنایه از زنی که برای مدت محدود و معیّن به عقد ازدواج مرد درآید، زن غیر دائمی، زن موقتی، مُتعه، در دستور زبان علوم ادبی هیئت و شکلی که با کم و زیاد کردن حروف یا تغییر حرکات به فعل داده شود مثلاً صیغۀ مفرد، صیغۀ تثنیه، صیغۀ جمع، در فقه و حقوق عبارتی که هنگام معامله و خرید و فروش و عقد نکاح بر زبان جاری می کنند و دلیل بر رضای طرفین است، نوع، هیئت، اصل، ریخت، شکل، عنوان صیغه جاری کردن: در فقه و حقوق صیغه خواندن، صیغۀ عقد ازدواج، طلاق یا معامله را خواندن
شهری است نزدیک قیروان و آن را منصوریه نامند و بنای آن بدست منادبن بلکّین است که منصور بن یوسف بن زیری بن مناد نامیده شده و نام یوسف بلکین صنهاجی است و این منصور پدر بادیس و بادیس پدر معز است که پادشاهان این ناحیت بودند و منصور به سال 386 هجری قمری درگذشت و سیزده سال و چند ماه پادشاهی این بلاد او را بود.. و بکری گوید: صبره متصل بقیروان است و آن را اسماعیل بن قاسم بن عبیداﷲ به سال 337 بنا کرد و در آنجا متوطن شد، و درخبر مهدی گوید: که دارالملک آنان مهدیه بود و چون ابویزید خارجی بر آنان خروج کرد اسماعیل بن قاسم بن عبیداﷲ به سال 334 ولایت یافت. پس بجنگ ابویزید بقیروان شد و شهر صبره را بناکرد و پس وی فرزند او آن شهر راوطن خویش گرفت و مالک آن شد و بیشتر شهر مهدیه خالی و ویران گشت. حسن بن رشیق قیروانی گوید: بنفسی من سکان صبره واحد هوالناس و الباقون بعد فضول عزیزٌ له نصفان ذا فی ازاره سمین و هذا فی الوشاح نحیل مدار کؤس اللحظ منه مکحل و یقطف ورد الخد منه اسیل. (معجم البلدان). و صبره امروز ویران است. و رجوع به نزهه القلوب ج 3 ص 272 شود
شهری است نزدیک قیروان و آن را منصوریه نامند و بنای آن بدست منادبن بُلُکّین است که منصور بن یوسف بن زیری بن مناد نامیده شده و نام یوسف بلکین صنهاجی است و این منصور پدر بادیس و بادیس پدر معز است که پادشاهان این ناحیت بودند و منصور به سال 386 هجری قمری درگذشت و سیزده سال و چند ماه پادشاهی این بلاد او را بود.. و بکری گوید: صبره متصل بقیروان است و آن را اسماعیل بن قاسم بن عبیداﷲ به سال 337 بنا کرد و در آنجا متوطن شد، و درخبر مهدی گوید: که دارالملک آنان مهدیه بود و چون ابویزید خارجی بر آنان خروج کرد اسماعیل بن قاسم بن عبیداﷲ به سال 334 ولایت یافت. پس بجنگ ابویزید بقیروان شد و شهر صبره را بناکرد و پس وی فرزند او آن شهر راوطن خویش گرفت و مالک آن شد و بیشتر شهر مهدیه خالی و ویران گشت. حسن بن رشیق قیروانی گوید: بنفسی من سکان صبره واحد هوالناس و الباقون بعد فضول عزیزٌ له نصفان ذا فی ازاره سمین و هذا فی الوشاح نحیل مدار کؤس اللحظ منه مکحل و یقطف ورد الخد منه اسیل. (معجم البلدان). و صبره امروز ویران است. و رجوع به نزهه القلوب ج 3 ص 272 شود