جدول جو
جدول جو

معنی صادع - جستجوی لغت در جدول جو

صادع
روشن، تابان، تابناک، درخشان، افروخته، مقابل تاریک، جایی که نور به آن می تابد، واضح و آشکار، روش، روشان، آگاه، بصیر
تصویری از صادع
تصویر صادع
فرهنگ فارسی عمید
صادع
(دِ)
نعت فاعلی از صدع، قاضی. داور. (اقرب الموارد) ، شارع: علی صادعها السلام، جبل ٌ صادع کصاحب، کوه رونده در زمین به درازا. سیل ٌ صادع و واد صادع کذلک، الصبح الصادع، بامداد روشن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
صادع
روشن، دراز چون کوه و بیابان، داور ریش سپید
تصویری از صادع
تصویر صادع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صاعد
تصویر صاعد
(پسرانه)
بالارونده، صعودکننده، نام یکی از مردان افسانه ای عرب باستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صادق
تصویر صادق
(پسرانه)
راستگو، راست و درست، راستین، نام امام امام ششم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صانع
تصویر صانع
آفریننده، سازنده، کسی که چیزی با دست خود می سازد، صنعتگر، پیشه ور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صادر
تصویر صادر
بیرون رونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاعد
تصویر صاعد
ویژگی کسی یا چیزی که از پایین به بالا می رود، صعود کننده، بالارونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رادع
تصویر رادع
آنچه در آن اثر بوی خوش باشد،
مانع، بازدارنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، ناهی، وازع، حابس، زاجر، معوّق، مناع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صادق
تصویر صادق
راست گو، راست، درست، پیدا، آشکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صداع
تصویر صداع
زحمت، دردسر، در پزشکی سردرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خادع
تصویر خادع
خدعه کننده، نیرنگ باز
فرهنگ فارسی عمید
(مَ دِ)
جمع واژۀ مصدع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مصدع شود، جمع واژۀ مصدع. (آنندراج) (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به مصدع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صادح
تصویر صادح
آوازه خوان خواننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صانع
تصویر صانع
دست کار، پیشه ور، آفریننده
فرهنگ لغت هوشیار
درد سر سر درد دردسر (بطور عام)، یا صداع شقی. دردی که در یک جانب سر حادث شود، موجب زحمت مزاحمت. یا صداع مگس. مزاحمتی که مگس ایجاد کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صادر
تصویر صادر
بازگردنده، صدور، رونده، بیرون آینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صادی
تصویر صادی
تشنه نرینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاعد
تصویر صاعد
بالا رونده، صعود کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاقع
تصویر صاقع
بر سر زننده، دروغگوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خادع
تصویر خادع
فریبنده، خدعه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جادع
تصویر جادع
برنده بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادع
تصویر رادع
باز دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صادق
تصویر صادق
راستگو، پیدا و آشکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صادق
تصویر صادق
((دِ))
راستگو، راست و درست، پیدا و آشکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صداع
تصویر صداع
((صُ))
دردسر، موجب زحمت، مزاحمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صادر
تصویر صادر
((دِ))
آن چه که پدید آید، آن چه که حق ایجاد کرده، بیرون رونده، آن چه که از جایی به جایی (داخل مملکت و مخصوصاً خارج آن) فرستاده شود، جمع صادرات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رادع
تصویر رادع
((دِ))
بازدارنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صاعد
تصویر صاعد
((عِ))
بالارونده، صعود کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صانع
تصویر صانع
((نِ))
آفریننده، سازنده، صنعتگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خادع
تصویر خادع
((دِ))
فریبنده، خدعه کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صادر
تصویر صادر
برونبرد، بیرون دادن، دربرد، فرستاده، نوشته، فرستادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صادق
تصویر صادق
راستگو، رو راست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صادق
تصویر صادق
Ingenuous, Candid, Honest, Sincere
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از صادق
تصویر صادق
откровенный , честный , наивный , искренний
دیکشنری فارسی به روسی