جدول جو
جدول جو

معنی صادع

صادع
روشن، تابان، تابناک، درخشان، افروخته، مقابل تاریک، جایی که نور به آن می تابد، واضح و آشکار، روش، روشان، آگاه، بصیر
تصویری از صادع
تصویر صادع
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با صادع

صادع

صادع
نعت فاعلی از صَدْع، قاضی. داور. (اقرب الموارد) ، شارع: علی صادعها السلام، جبل ٌ صادع کصاحب، کوه رونده در زمین به درازا. سیل ٌ صادع و واد صادع کذلک، الصبح الصادع، بامداد روشن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا