نعت فاعلی از صدور. بازگردنده. مقابل وارد. از جای بیرون آینده. (غیاث اللغات). رونده (در مورد شخص و شی ٔ هر دو استعمال شود) : ز بهر صادر و وارد پزند هر روزی هزار پخته مر او را همیشه در مطبخ. سوزنی. صیت بزرگی احوال و کرامات و مقامات خواجه را از صادر و وارد بسیار شنودم. (انیس الطالبین). و رجوع به صادر کردن و صادرات شود، یقال: ما له صادر و لا وارد، یعنی نیست او را چیزی، طریق صادر، راه بازگشت از آب. (منتهی الارب)
نعت فاعلی از صدور. بازگردنده. مقابل وارد. از جای بیرون آینده. (غیاث اللغات). رونده (در مورد شخص و شی ٔ هر دو استعمال شود) : ز بهر صادر و وارد پزند هر روزی هزار پخته مر او را همیشه در مطبخ. سوزنی. صیت بزرگی احوال و کرامات و مقامات خواجه را از صادر و وارد بسیار شنودم. (انیس الطالبین). و رجوع به صادر کردن و صادرات شود، یقال: ما له صادر و لا وارد، یعنی نیست او را چیزی، طریق صادر، راه بازگشت از آب. (منتهی الارب)
ابن کامل بن بدر عیسی. وی شاعری است نیکوسخن و از شعر وی قصیده ای است که در آن برادر خود بدر را که با ابوهیذام کشته شده یاد کند: لئن قتلت قحطان بدراً فانما اراها نجوم اللیل کارهه ظهرا اقام لها سوق الجلاد ابن کامل فانفذها قتلاً و اوجعها عقرا فان یک بدر قد مضی لسبیله فمامات محسوداً و لکن شفی صدرا فمن ظن ان الحرب لیست تقوده اذا کان ممن فی الوغی یلهب الجمرا فقد ظن عجزالرأی منه و قد نبت بذلک منه النفس من رأیها خسرا فلاتبعدن یا بدر ان کنت هالکاً فقد کنت محموداً لنا ماجداً عمرا سأبکیک بالبیض الخفاف و بالقنا فان بها ما ادرک الماجد الوترا و لست کمن یبکی اخاه بعبره یعصرها من جفن مقلته عصرا ونحن اناس لاتفیض دموعنا علی هالک میتاً و ان قطع الظهرا نعد لما نمنی به من مصابنا و ان جل ماغنی به ابداً صبرا. (تهذیب تاریخ ابن عساکر ج 6 ص 359)
ابن کامل بن بدر عیسی. وی شاعری است نیکوسخن و از شعر وی قصیده ای است که در آن برادر خود بدر را که با ابوهیذام کشته شده یاد کند: لئن قتلت قحطان بدراً فانما اراها نجوم اللیل کارهه ظهرا اقام لها سوق الجلاد ابن کامل فانفذها قتلاً و اوجعها عقرا فان یک بدر قد مضی لسبیله فمامات محسوداً و لکن شفی صدرا فمن ظن ان الحرب لیست تقوده اذا کان ممن فی الوغی یلهب الجمرا فقد ظن عجزالرأی منه و قد نبت بذلک منه النفس من رأیها خسرا فلاتبعدن یا بدر ان کنت هالکاً فقد کنت محموداً لنا ماجداً عمرا سأبکیک بالبیض الخفاف و بالقنا فان بها ما ادرک الماجد الوترا و لست کمن یبکی اخاه بعبره یعصرها من جفن مقلته عصرا ونحن اناس لاتفیض دموعنا علی هالک میتاً و ان قطع الظهرا نعد لما نمنی به من مصابنا و ان جل ماغنی به ابداً صبرا. (تهذیب تاریخ ابن عساکر ج 6 ص 359)
دهی از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر، 9600گزی جنوب خاور کنگان، کنار راه فرعی لار به گله دار. جلگه، گرمسیر و مالاریائی. سکنۀ آن 63 تن شیعه، فارسی زبان. آب از قنات و باران. محصول غلات، تنباکو، کنجد. شغل اهالی زراعت. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر، 9600گزی جنوب خاور کنگان، کنار راه فرعی لار به گله دار. جلگه، گرمسیر و مالاریائی. سکنۀ آن 63 تن شیعه، فارسی زبان. آب از قنات و باران. محصول غلات، تنباکو، کنجد. شغل اهالی زراعت. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
جمع مصدر، برونیگاه ها سر چشمه ها کنش ها خاستگاه ها جمع مصدر: جاهای بیرون آمدن چیزها، مصدرها. یا اسما مصادر. اسم مصدرها. یا مصادر امور. وزیران و رئیسان ادارات
جمع مصدر، برونیگاه ها سر چشمه ها کنش ها خاستگاه ها جمع مصدر: جاهای بیرون آمدن چیزها، مصدرها. یا اسما مصادر. اسم مصدرها. یا مصادر امور. وزیران و رئیسان ادارات