جدول جو
جدول جو

معنی شیخوخه - جستجوی لغت در جدول جو

شیخوخه
زالی زال گشتن پیر شدن، رهبری مینوی روشنگری
تصویری از شیخوخه
تصویر شیخوخه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیخوخیه
تصویر شیخوخیه
رهبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیخوخت
تصویر شیخوخت
پیر شدن، پیری، رهبری معنوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیخوخت
تصویر شیخوخت
پیر شدن، پیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیرویه
تصویر شیرویه
(پسرانه)
شجاع، دلیر، شکوهمند، صاحب شأن، صاحب شوکت، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام پسرخسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
زرد زخم، گیاهی است از تیره شیرینکها که به طور طفیلی بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید. یا شیرینکها. تیره ایست از گیاهان دو لپه یی بی گلبرگ که به طور انگل بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید. این گیاهان فاقد ریشه هستند و به وسیله مکینه هایی مواد لازم و ضروری را از گیاه میزبان خود اخذ می نمایند. برگهای گیاهان مذکور متقابل و کامل و بدون گوشوارک است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیخوخیت
تصویر شیخوخیت
پیر شدن، پیری، رهبری معنوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیرویه
تصویر شیرویه
شیر مانند، شجاع و دلیر، صاحب شان و شوکت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیخوخیت
تصویر شیخوخیت
((ش یَُ))
پیر شدن، پیر ی، مرشد بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیخوخیت
تصویر شیخوخیت
پیر شدن، پیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیرونه
تصویر شیرونه
شیرینک، جوش های ریزی که بیشتر روی پوست بدن کودکان تولید می شود، زردزخم، شیرینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شخوره
تصویر شخوره
خوشه ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخوده
تصویر شخوده
خراشیده کنده (به ناخن و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیوشه
تصویر شیوشه
شوشه طلا و نقره، دنباله خربزه و هندوانه
فرهنگ لغت هوشیار
پیروان شیخ احمد احسائی همروزگار فتحعلیشاه که از بحرین برخاسته هر یک از رهنمودان شیعه را هم ارج پیامبر می دانسته و آنچه را در خواب از آنان می شنیده چون بازگفته ای راستین با پیروان خود در میان می نهاده کیان این گروه که شمارشان کم نیست کرمان است و پیشوای خود را (سرکار آقا) می نامند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیخیه
تصویر شیخیه
از فرق شیعۀ اثنا عشری، پیروان شیخ احمد احسائی که در استنباط احکام مخالف اجتهاد بودند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شخشخه
تصویر شخشخه
صدای به هم خوردن اسلحه، صدای کاغذ، جامۀ نو و هر چیز خشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شخوده
تصویر شخوده
((شُ دَ یا دِ))
خراشیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شخوده
تصویر شخوده
خراشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیوشه
تصویر شیوشه
شوشه، طلا یا نقره که آن را گداخته و در ناوچه ریخته باشند، شفشه، شمش، هر چیز شبیه شمش، آبی که در زمستان بر سر ناودان یخ می بندد و آویزان می شود، لوح یا علامتی که بر گور کسی نصب می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیوه
تصویر شیوه
(دخترانه)
روش، قاعده، حالت، وضع
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شیوه
تصویر شیوه
طریقه، نحوه، طرز، سبک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خوخه
تصویر خوخه
روزنه، پس پشت، شفتالو، دریچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیوه
تصویر شیوه
طرز و عمل و روش و قاعده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع شیخ، خواجگان سالاران بخردان مرد پیر، مرد بزرگ خواجه، مرد عالم دانشمند، مرشد، رهبر دسته ای از عشایر عرب، رهبر یکی از فرقه های مذهبی، جمع شیوخ، جمع الجمع مشایخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یوخه
تصویر یوخه
خوشی و لذتی که هنگام جماع و در لحظۀ رسیدن به منتهای شهوت و تمتع به دست می دهد، ربوخه، برای مثال گرچه بدم مرد زیر میره در آن حال / همچو زن غر شدم ز یوخۀ رعنا (سوزنی - لغتنامه - یوخه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یوخه
تصویر یوخه
کاک، نوعی نان شیرینی خشک و نازک و لایه لایه، یخه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یوخه
تصویر یوخه
نان نازک ترکی کاک گونه ای نان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیوه
تصویر شیوه
طرز، راه و روش، خوی، عادی، ناز، کرشمه، مکر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیوخ
تصویر شیوخ
((شُ))
جمع شیخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیوه
تصویر شیوه
راه و روش، طریقه، سبک هنری
کنایه از حیله، نیرنگ
حالت، وضع
ناز و عشوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیوخ
تصویر شیوخ
شیخ ها، دانشمندان دینی، عالمان دین، در موسیقی مرشدها، پیرها، سالخورده ها، روسا طایفه، بزرگان، جمع واژۀ شیخ
فرهنگ فارسی عمید