جمع شیخ، خواجگان سالاران بخردان مرد پیر، مرد بزرگ خواجه، مرد عالم دانشمند، مرشد، رهبر دسته ای از عشایر عرب، رهبر یکی از فرقه های مذهبی، جمع شیوخ، جمع الجمع مشایخ
جَمعِ واژۀ شیخ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : غیر من پیشت چو سنگ است و کلوخ گر صبی و گر جوان و گر شیوخ. مولوی. ، جَمعِ واژۀ شیخ، بمعنی خواجه و صاحب رأی و دانشمند. (آنندراج) ، بزرگان و پیشوایان. آنان که سنشان از حد کهولت گذشته است: شیوخ عرب. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیخ شود