جدول جو
جدول جو

معنی شیاردار - جستجوی لغت در جدول جو

شیاردار
(اَ نَ فُ)
زمینی که شیار دارد و یا هرچه دارای شیار باشد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آماردار
تصویر آماردار
حسابدار، محاسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوهردار
تصویر شوهردار
ویژگی زنی که زناشویی کرده و دارای شوهر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیماردار
تصویر تیماردار
غم خوار، پرستار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهاردار
تصویر آهاردار
جامه یا پارچه ای که به آن آهار زده باشند، دارای آهار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیماردار
تصویر بیماردار
کسی که در خانه بیمار دارد یا از بیمار پرستاری می کند
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ کُ نَنْ دَ/دِ)
شیربان، آنکه شیر (اسد) را نگه دارد، (یادداشت مؤلف) :
شیردار آورد به میدانگاه
گرد بر گرد صف کشند سپاه،
نظامی،
شیرداران دو شیر مردم خوار
یله کردند بر نشانۀ کار،
نظامی،
شیرداری از آن میانه دلیر
تاج بنهاد در میان دو شیر،
نظامی
لغت نامه دهخدا
آنکه شیر می دهد و شیر دارد، (ناظم الاطباء)، لبینه، لبون، لبونه، (منتهی الارب)، هر چیز که در آن شیر داخل کرده باشند، چنانکه نان و غیره، شیرمال (در تداول مردم قزوین)، رجوع به شیرمال شود، دارندۀ شیر، دارندۀ شیره، گیاه که شیرۀ سفید دارد،
مرکب از شیر (به معنی لبن) و دار (به معنی درخت با تنه راست یا درخت مطلق) نوعی از افرا که از آن مایعی چون شیر با مزۀ مطبوع استخراج شود، از 1500 گزی تا 2600 گزی پراکنده است که در رودبار، درۀ چالوس، نور، کجور و در اطراف رشت شیرگاه به این نام گفته می شود، و در گرگان، میان دره، زیارت، کتول، گرگان، علی آباد، رامیان، حاجیلر، آنرا بزبرگ و بزوالک نامند و در آستاراککم و کیکم، و در لاهیجان آج و اج، و در کلاردشت پلت خوانند و در بندرگز زیندار تسمیه کنند، و نیز نامهای کرب، کرف، کرکو، گندلاش، پلاس، کرکف، آقچه قین بدان دهند،
- گیاهان شیردار، یتوعات، (گااوبا) (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آهاردار
تصویر آهاردار
آهار زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیا دار
تصویر حیا دار
شرمگین
فرهنگ لغت هوشیار
چمانی (ساقی)، آبدار نوشاکدار متصدی شربت خانه متصدی آبدار خانه پادشاهان و بزرگان، شربت دار، ساقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیماردار
تصویر تیماردار
غمخوار، پرستار خدمتکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیماردار
تصویر بیماردار
کسی که در خانه از بیمار پرستای کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیالدار
تصویر عیالدار
دارایزن و فرزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میاندار
تصویر میاندار
واسطه میان دو کس، وساطت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرابدار
تصویر شرابدار
ساقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیماردار
تصویر تیماردار
غمخوار، پرستار، خدمتکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیاردادن
تصویر شیاردادن
اکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شیب دار
تصویر شیب دار
Precipitous, Slanting, Sloped, Sloping, Steep
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شیب دار
تصویر شیب دار
précipité, incliné, raide
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دیگ لبه داری که دندانه و کنده کاری های یک دستی داشته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از شیب دار
تصویر شیب دار
תלול , משופע , תלול
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شیب دار
تصویر شیب دار
급격한 , 기울어진 , 가파른
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شیب دار
تصویر شیب دار
curam, miring
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شیب دار
تصویر شیب دار
तीव्र , झुका हुआ , तीव्र
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شیب دار
تصویر شیب دار
steil, scheef
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شیب دار
تصویر شیب دار
обрывистый , наклонный , крутой
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شیب دار
تصویر شیب دار
precipitado, inclinado, empinado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شیب دار
تصویر شیب دار
ripido, inclinato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شیب دار
تصویر شیب دار
íngreme, inclinado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شیب دار
تصویر شیب دار
陡峭的 , 倾斜的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شیب دار
تصویر شیب دار
stromy, pochylony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شیب دار
تصویر شیب دار
стрімкий , похилий , крутий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شیب دار
تصویر شیب دار
steil, schräg
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شیب دار
تصویر شیب دار
急峻な , 傾斜している , 急な
دیکشنری فارسی به ژاپنی