جدول جو
جدول جو

معنی شگرد - جستجوی لغت در جدول جو

شگرد
روش، طریقه، فن و طرز عمل
تصویری از شگرد
تصویر شگرد
فرهنگ فارسی عمید
شگرد
(شِ گَ / گِ)
در خراسان به معنی دفعه و نوبت است. (از یادداشت مؤلف) ، به معنی طرح کار هم هست: شگرد کارش را کشید. (یادداشت مؤلف). روش کار و فنی است که بیش از هر فن دیگر زیرچاق انسان باشد، چنانکه گویند: فلان پهلوان در کشتی شگردش کنده کشیدن یا لنگ بستن است. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده) ، تمرین
لغت نامه دهخدا
شگرد
روش، طریقه
تصویری از شگرد
تصویر شگرد
فرهنگ لغت هوشیار
شگرد
((ش گِ))
روش، راه، طریقه، طرز
تصویری از شگرد
تصویر شگرد
فرهنگ فارسی معین
شگرد
فند
تصویری از شگرد
تصویر شگرد
فرهنگ واژه فارسی سره
شگرد
فن، تکتیک، تکنیک، حرفه
تصویری از شگرد
تصویر شگرد
فرهنگ واژه فارسی سره
شگرد
تدبیر، حقه، فن، فند، لم
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شبگرد
تصویر شبگرد
کسی که در شب گردش می کند، میر شب، شوکار، عسس برای مثال رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن / ترک من خراب شبگرد مبتلا کن (مولوی۲ - ۷۰۱)،
کنایه از پاسبان
کنایه از دزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاگرد
تصویر شاگرد
کسی که نزد دیگری علم یا هنر می آموزد، پسری که در دکانی خدمت می کند، وردست، پسوند متصل به واژه به معنای کمک مثلاً شاگرد شوفر، شاگرد بنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شگرف
تصویر شگرف
عجیب، طرفه، نیکو و خوش آیند، کمیاب و بی نظیر در خوبی و زیبایی، برای مثال چو دیدند آن شگرفان روی شیرین / گزیدند از حسد لب های زیرین (نظامی۲ - ۱۵۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شارد
تصویر شارد
رمنده، رمیده، گریخته، آنکه از اطاعت سر باز بزند، نافرمان
فرهنگ فارسی عمید
(بِ گَ)
شکاری. (از برهان). صیاد. شکارچی. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
درختی از تیره پروانه واران جزو دسته گل ابریشم ها که در جنوب ایران نیز کشت میشود طلح سیال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبگرد
تصویر شبگرد
آنکه در شب گردش میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاگرد
تصویر شاگرد
آموزنده علم یا هنر نزد کسی، محصل و تلمیذ
فرهنگ لغت هوشیار
گریزان گریزپای، سرگردان، آواره بی خانمان، سرکش نافرمان سرکش، جمع شرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شگرف
تصویر شگرف
عجیب، نادر، کمیاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشگرد
تصویر بشگرد
صیاد، شکارچی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بگرد
تصویر بگرد
تباه و خراب بودن، ضایع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شارد
تصویر شارد
((رِ))
نافرمان، سرکش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شگرف
تصویر شگرف
((ش گَ))
نیکو، زیبا، بی نظیر در خوبی و زیبایی، عجیب، طرفه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بشگرد
تصویر بشگرد
((بِ گَ))
شکار، شکارگاه، شکاری، صیاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاگرد
تصویر شاگرد
((گِ))
کسی که نزد دیگری علم و ادب یا هنر آموزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاگرد
تصویر شاگرد
مرشد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شگرف
تصویر شگرف
اعجوبه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شاگرد
تصویر شاگرد
Disciple
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شاگرد
تصویر شاگرد
disciple
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شاگرد
تصویر شاگرد
ученик
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شاگرد
تصویر شاگرد
Schüler
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شاگرد
تصویر شاگرد
учень
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شاگرد
تصویر شاگرد
uczeń
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شاگرد
تصویر شاگرد
门徒
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شاگرد
تصویر شاگرد
discípulo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شاگرد
تصویر شاگرد
discepolo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شاگرد
تصویر شاگرد
discípulo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی