- شکننده
- ظریف
معنی شکننده - جستجوی لغت در جدول جو
- شکننده
- ناقص، چیزی که خود قابل شکستن باشد، پائین آورنده قیمت
- شکننده
- ویژگی آنچه احتمال شکسته شدن دارد، کنایه از ظریف، آسیب پذیر
- شکننده
- Fragile, Shattering
- شکننده
- разрушительный , хрупкий
- شکننده
- zerschmetternd, zerbrechlich
- شکننده
- руйнівний , крихкий
- شکننده
- niszczący, kruchy
- شکننده
- 震碎的 , 脆弱的
- شکننده
- destruidor, frágil
- شکننده
- distruttivo, fragile
- شکننده
- destroza, frágil
- شکننده
- brisant, fragile
- شکننده
- vernietigend, fragiel
- شکننده
- तोड़ने वाला , नाजुक
- شکننده
- merusak, rapuh
- شکننده
- محطّمٌ , هشٌّ
- شکننده
- 부서지는 , 깨지기 쉬운
- شکننده
- שׁוֹבֵר , שביר
- شکننده
- 砕くような , 脆い
- شکننده
- parçalayıcı, kırılgan
- شکننده
- kubomoa, dhaifu
- شکننده
- ทำลาย , เปราะบาง
- شکننده
- ভেঙে ফেলা , ভঙ্গুর
- شکننده
- توڑنے والا , نازک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شکننده
آنکه آکند
شکار کننده، شکننده درهم شکننده
شکار کننده، درهم شکننده
پر کننده
کسی که کاری را انجام می دهد
کسی که چیزی را از جایی یا از چیزی بکند
حفر کننده حفار: محمود بفرمود تا کننده و تیشه و بیل آوردند بر دیواری که بجانب مشرق است دری پنجمین بکندند، از جای بر آورنده در آورنده. یا کننده در خیبر. علی: 4 مردی ز کننده در خیبر پرس، اسرار کرم ز خواجه قنبر پرس، (حافظ) عامل سازنده انجام دهنده، فاعل: علت محدثه: کننده چیز آن بود که هستی چیز را بجای آورد