- شکار
- قصد کشتن آدمی یا حیواناتی را، صید
معنی شکار - جستجوی لغت در جدول جو
- شکار
- هر حیوانی که آن را با تیر زده یا با دام می گیرند، حیوان صید شده، نخجیر، صید
- شکار ((ش))
- صید، حیوانی که شکار شود، ناراحت، رنجیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هر چیز منسوب و متعلق و مربوط به شکار آن چه در شکار به کار رود: باز شکاری سگ شکاری اسب شکاری تفنگ شکاری هواپیمای شکاری، قالیی که مناظر شکار گاه روی آن نقش شده
زر، کشتزار
هر چیز منسوب و مربوط به شکار، قالبی که نقش آن منظره شکارگاه باشد، شکار کننده
ویژگی آنچه در شکار به کار می رود مثلاً تفنگ شکاری، پرندۀ شکاری، باز شکاری، سگ شکاری، شکار کننده
ظاهر هویدا بارز مشهود مقابل پنهان نهان مخفی ناپیدا ناپدید نهفته، در جلوت جهرا علانیه علنا مقابل در خلوت خفیه سرا، صورت مقابل معنی، حواس ظاهر
آردی که سبوس آنرا نگرفته باشند، نانی که از آرد مذکور گیرند، نوعی شیرینی که از آرد مذکور سازند و در ولایات شمالی در شهرهای ساحلی بر خزر مصرف کنند
نوعی شیرینی سنتی از آرد برنج که داخل آن، مغز گردو و دارچین قرار می دهند، آرد سبوس دار، نانی که از این نوع آرد تهیه می شد، برای مثال خشکار گرسنه را کلیج است / با سیری نان میده هیچ است (نظامی - لغت نامه - خشکار)
شکار، هر حیوانی که آن را با تیر زده یا با دام می گیرند، حیوان صید شده، نخجیر، صید
((خُ))
فرهنگ فارسی معین
آردی که سبوس نگرفته باشند، نانی که از آرد مذکور گیرند، نوعی شیرینی که از آرد مذکور سازند و در ولایات شمالی در شهرهای ساحلی بحر خزر مصرف کنند
آنچه بتوان آن را با حواس پنجگانه درک کرد، نمایان، پدیدار، پیدا، هویدا، ظاهر، واضح
آشکار شدن: آشکار گشتن، نمایان شدن، ظاهر شدن
آشکار کردن: آشکار ساختن، نمایان ساختن، ظاهر کردن، فاش کردن
آشکار شدن: آشکار گشتن، نمایان شدن، ظاهر شدن
آشکار کردن: آشکار ساختن، نمایان ساختن، ظاهر کردن، فاش کردن
Blatant, Exposed, Obvious, Overt, Revealing
явный , обнажённый , очевидный , разоблачающий
offensichtlich, exponiert, aufschlussreich
явний , відкритий , очевидний , розкриваючий
rażący, odsłonięty, oczywisty, ujawniający
明显的 , 暴露的 , 揭示的
flagrante, exposto, óbvio, manifesto, revelador
flagrante, esposto, ovvio, manifesto, rivelatore
flagrante, expuesto, obvio, manifiesto, revelador
flagrant, exposé, évident, manifeste, révélateur
overduidelijk, blootgesteld, duidelijk, onthullend
ชัดเจน , เผยแพร่ , เผย
jelas, terbuka, mengungkapkan
متنوّرٌ , عليمٌ , واعٍ , أوعظ , بشكلٍ متعمّدٍ
स्पष्ट , खुला , प्रकट करने वाला
בולט , חשוף , ברור , גלוי , חושף
明白な , 露出した , 明らかにする
명백한 , 노출된 , 드러내는
bariz, açığa çıkmış, belirgin, açığa çıkaran
dhahiri, wazi, unaonyeshaji