جدول جو
جدول جو

معنی شورنده - جستجوی لغت در جدول جو

شورنده
تعمید دهنده، شوینده، شست و شو دهنده، شورش کننده، انقلاب کننده
تصویری از شورنده
تصویر شورنده
فرهنگ لغت هوشیار
شورنده
((رَ دِ))
شست وشو دهنده، تعمید دهنده
تصویری از شورنده
تصویر شورنده
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آشورنده
تصویر آشورنده
آنکه بیاشورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشورنده
تصویر آشورنده
برهم زننده،، شوراننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خورنده
تصویر خورنده
آکل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آورنده
تصویر آورنده
آنکه آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوریده
تصویر شوریده
آشفته حال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خورنده
تصویر خورنده
آنکه خورد آکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکرنده
تصویر شکرنده
شکار کننده، شکننده درهم شکننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوینده
تصویر شوینده
کسی که چیزی را می شوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوریده
تصویر شوریده
درهم، آشفته، منقلب، دگرگون، ژولیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شورانده
تصویر شورانده
متلاطم، بر انگیخته، دیوانه کردن، آمیخته، آلوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوریده
تصویر شوریده
آشفته، منقلب، پریشان حال، در تصوف ویژگی کسی که نور حق در دلش جلوه گر گشته و از خود بی خود شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکرنده
تصویر شکرنده
شکار کننده، درهم شکننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آورنده
تصویر آورنده
کسی که چیزی با خود بیاورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوینده
تصویر شوینده
ویژگی کسی که چیزی را می شوید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شمرنده
تصویر شمرنده
کسی که چیزی را می شمارد، شمارنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خورنده
تصویر خورنده
ویژگی کسی یا چیزی که غذا می خورد، کنایه از نان خور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گورنده
تصویر گورنده
آشفته و درهم شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکرنده
تصویر شکرنده
((ش کَ رَ دَ یا دِ))
شکار کننده، درهم شکننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوریده
تصویر شوریده
((دَ یا دِ))
آشفته، عاشق، دیوانه
فرهنگ فارسی معین
коррозионный
دیکشنری فارسی به روسی
กัดกร่อน
دیکشنری فارسی به تایلندی