- شورابه
- آب نمک آب شور معدنی
معنی شورابه - جستجوی لغت در جدول جو
- شورابه
- شوراب، آب شور، آبی که نمک داشته باشد و طعمش شور باشد، اشک چشم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چون در جویی که از آن آب باز گیرند سدی ببندند و از زیر بند گاه آن آب اندک پالاید آنرا خورابه گویند
مایعی که در ساقه بعضی از گیاهها وجود دارد و گاهی بیرون می تراود، شیره خشخاش
مایعی که در ساقۀ بعضی از گیاه هان وجود دارد
ویژگی جوی بزرگ و سدداری که به چندین شاخابه منشعب می شود، برای مثال ز جوی خورابه تو کمتر بگوی / که بسیار گردد به یک بار اوی (عنصری - ۳۶۲)
گوراب: فریبت کمتر از جور و ستم نیست که چاه گور از گورا به کم نیست. (امیر خسرو)
((خُ بِ))
فرهنگ فارسی معین
سوراخی که در بندی که بر جوی بسته اند ایجاد شود و آب اندک اندک از آن خارج شود، جوی کوچکی که برای زراعت از نهر جدا کنند
آویزه منگوله رشته ها و منگوله هایی که از کنار و حاشیه چیزی آویزند، جمع شراریب، لوله هایی از شیشه باریک که از داخل آن ها نخ بیرون کنند برای آویزه
آب شور، آب نمکین و شور و شورمزه
رشته ها و منگوله هایی که از کنارۀ چیزی آویزان می کنند
خورنده آب شور
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
فرزند تابان، زن پسرزا، نام قلعه ای در غرب ایران، مرکب از رود (فرزند) + آبه (روشنی)، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سیندخت و مهراب کابلی، همسر زال زر و مادر رستم پهلوان شاهنامه
ابریق
یک نوع جامه پشمین
آشفته حال
بندی آهنین که بر گردن و دست و پای ستوران یا زندانیان بندند بخاو بخو
آب آلوده به زهر مایع سمی، سمی که از میکروبها ترشح شود توکسین
اورامن
آب با خون آمیخته
جوی کوچکی که از رود یا دریا جدا گردد، خلیج
آب شلغم، شلغم در آب جوشانیده
شکرگزاری و حقشناسی و سپاسداری
به شیرین آبی مطبوع
تیره پشت (ستون فقرات)، سر دوش
ته بندی کتاب و فنر
انگبینه ما العسل