نمکین، پرنمک، ویژگی هر چیزی که طعم نمک داشته باشد آشوب، غوغا، فریاد، فتنه، هیجان، آشفتگی از دستگاه های هفت گانۀ موسیقی ایرانی شور و غوغا: آشوب و غوغا، فریاد و فغان، هیجان و آشفتگی، هیاهو
نمکین، پرنمک، ویژگی هر چیزی که طعم نمک داشته باشد آشوب، غوغا، فریاد، فتنه، هیجان، آشفتگی از دستگاه های هفت گانۀ موسیقی ایرانی شور و غوغا: آشوب و غوغا، فریاد و فغان، هیجان و آشفتگی، هیاهو
بیرون آوردن عسل را و چیدن آن از لانۀ زنبور عسل. (از لسان العرب). چیدن عسل را از خانه زنبور عسل. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). انگبین رفتن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). عسل چیدن. شیار. شیاره. مشار. مشاره. (لسان العرب). و رجوع به مصادر مزبور شود، عرضه کردن ستور را در بیع. ریاضت دادن اسبان را هنگام عرضه کردن بر خریدار یا آزمودن تا بنگرد حسن و نجابت و تک آنها را و یا برگردانیدن آنها راو کذلک کنیز و أمه را. (از لسان العرب) (از ناظم الاطباء). عرضه کردن ستور بر خریدگر. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). ریاضت دادن اسبان را یا سوار شدن بر آن در وقت عرض بیع یا آزمودن آن را تا بنگرد سن و نجابت و تک آن را یا بازگردانیدن وی را. (از منتهی الارب) ، فربه شدن و نیکو شدن اسب. (ازلسان العرب). فربه شدن ماده شتر. (از ناظم الاطباء). نیکو فربه شدن اسب. (تاج المصادر بیهقی). فربه شدن شتر ماده و همچنین فربه شدن و نیکو شدن اسب. (از منتهی الارب) ، هویدا کردن چیزی را: شار الفرس و شار الشی ٔ. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
بیرون آوردن عسل را و چیدن آن از لانۀ زنبور عسل. (از لسان العرب). چیدن عسل را از خانه زنبور عسل. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). انگبین رفتن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). عسل چیدن. شیار. شیاره. مشار. مشاره. (لسان العرب). و رجوع به مصادر مزبور شود، عرضه کردن ستور را در بیع. ریاضت دادن اسبان را هنگام عرضه کردن بر خریدار یا آزمودن تا بنگرد حسن و نجابت و تک آنها را و یا برگردانیدن آنها راو کذلک کنیز و أمه را. (از لسان العرب) (از ناظم الاطباء). عرضه کردن ستور بر خریدگر. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). ریاضت دادن اسبان را یا سوار شدن بر آن در وقت عرض بیع یا آزمودن آن را تا بنگرد سن و نجابت و تک آن را یا بازگردانیدن وی را. (از منتهی الارب) ، فربه شدن و نیکو شدن اسب. (ازلسان العرب). فربه شدن ماده شتر. (از ناظم الاطباء). نیکو فربه شدن اسب. (تاج المصادر بیهقی). فربه شدن شتر ماده و همچنین فربه شدن و نیکو شدن اسب. (از منتهی الارب) ، هویدا کردن چیزی را: شار الفرس و شار الشی ٔ. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
دستگاه شور (اصطلاح موسیقی) این دستگاه ریشه بسیار قدیم دارد و مبنای بیشتر موسیقی های محلی و موسیقی معمول در ایلات بشمار میرود واینک به ذکر نغمه های شور و گوشه های آن می پردازیم: الف - نغمۀ ابوعطا، این نغمه از درجۀ دوم دورۀ دستگاه شور آغاز میگردد که در عین حال نت ایست بشمار میرود، نت شاهد آن درجۀ چهارم دوره است و نت متغیر ندارد، اینک نمونه هائی از آغاز گوشه های مهم آن: درآمد و حجاز، که نت شاهد آن درجۀ پنجم دورۀ دستگاه شور و نت ایست آن مایۀ آن است، چهارباغ، قطعۀ ضربی است که با اشعاری با وزنی مخصوص همراهی میشود مانند: چه شود به چهرۀ زرد من نظری ز راه وفا کنی، ب - نغمۀ بیات ترک، نت شاهد این نغمه درجۀ سوم گام شور و نت ایست آن درجۀ هفتم آن است، چند مثال از آغاز گوشه های مهم آن: درآمد و قطار، در ایلات کرد بسیار معمول است و اغلب با اشعار باباطاهر همراهی میشود، درجۀ دوم شور شاهد آن و هفتم آن از طرف بم نت ایست است، فیلی، که نت شاهد آن درجۀ هفتم گام شور و نت ایست آن درجۀ سوم گام است، ج - نغمۀ افشاری، در این نغمه درجۀ چهارم دستگاه شور نت شاهد و درجۀ دوم آن نت ایست و درجۀ پنجم نت متغیر است که معرف حالت مالیخولیائی این نغمه است، در این نغمه بیان شکایت و غم و اندوه مناسب تر است، گوشه های مهم آن: درآمد و جامه دران، که از درجۀ پنجم گام شور آغاز میگردد و این درجه در عین حال نت متغیر است، مثنوی پیچ، از درجۀ هفتم گام شور از طرف بم آغاز می گردد، درجۀ چهارم گام نت شاهد آن و درجۀ دوم نت ایست محسوب میشود، دارای ریتم مشخصی است که معرف نام آن می باشد و اغلب اشعار مولوی با آن خوانده میشود، قرائی، از درجۀ هفتم گام شور آغاز میگردد و این درجه در عین حال نت شاهد محسوب میگردد و نت ایست آن درجۀ پنجم گام است، شاه ختائی، از درجۀ هفتم گام از طرف بم آغاز می گردد، درجۀ سوم گام نت شاهد و درجۀ دوم نت ایست آن بشمار میرود، د - نغمۀ دشتی، این نغمه از درجۀ سوم گام شور آغاز می شود، درجۀ پنجم گام نت شاهد آن است که در عین حال نت متغیرنیز می باشد، نت ایست این نغمه همان نت مایۀ شور است، و گوشه های مهم آن عبارتند از: درآمد، دوبیتی که بر روی آن اغلب اشعار باباطاهر خوانده میشود، گیلکی وگبری و بیات ترک، از درجۀ چهارم گام شور آغاز میگردد، چهار نغمۀ ابوعطا، بیات ترک، افشاری و دشتی در ردیف موسیقی ایران بسیار معمول اند و هر یک به تنهائی استقلال دارند و دارای گوشه های مهم دیگری می باشند مثلاً سیخی و سملی در ابوعطا، دوگاه و روح الارواح در بیات ترک، نهیب در افشاری، بیدکانی، چوپانی، غم انگیز، سرنج و کوچه باغی در دشتی، در خود دستگاه شور نیز گوشه های مهمی نواخته میشود که مجموعۀ آنها بنام دستگاه شور معروفند، اینک به ذکر چند مثال از آن می پردازیم: شهناز، از درجۀ سوم گام شور آغاز میگردد، شاهد آن درجۀ چهارم، متغیر آن درجۀ پنجم و نت ایست آن درجۀ هفتم از طرف بم است، گریلی، درجۀ چهارم گام شور نت شاهد آن است، ملانازی، درجۀ هفتم گام نت شاهد آن و درجۀ سوم گام نت ایست آن است، بزرگ، درجۀ هشتم گام شور نت شاهد آن است که در عین حال نت ایست محسوب میشود، رهاب، از درجۀ هفتم گام از طرف بم آغاز میگردد و درجۀ چهارم گام نت شاهد آن است، گوشه های دیگر دستگاه شور از این قرارند: زیرکش سلمک، سلمک، گلریز، صفا، خارا، قجر، حزین، قراچه، رهاوی، دستان عرب، تپه نگار، بغدادی، چهارپاره، برگردان، مسیحی، حسینی، عراق، نهفت شکسته، اوج، غم انگیزم عقده گشا، کوچه باغی، نشابورک، ضرب اصول، نیشابور، حاجیانی، دشتستانی، آذربایجانی، خسروانی، مهربانی، (شرح ردیف موسیقی ایران نوشتۀ مهدی برکشلی گردآوری موسی معروفی صص 38 - 44)
دستگاه شور (اصطلاح موسیقی) این دستگاه ریشه بسیار قدیم دارد و مبنای بیشتر موسیقی های محلی و موسیقی معمول در ایلات بشمار میرود واینک به ذکر نغمه های شور و گوشه های آن می پردازیم: الف - نغمۀ ابوعطا، این نغمه از درجۀ دوم دورۀ دستگاه شور آغاز میگردد که در عین حال نت ایست بشمار میرود، نت شاهد آن درجۀ چهارم دوره است و نت متغیر ندارد، اینک نمونه هائی از آغاز گوشه های مهم آن: درآمد و حجاز، که نت شاهد آن درجۀ پنجم دورۀ دستگاه شور و نت ایست آن مایۀ آن است، چهارباغ، قطعۀ ضربی است که با اشعاری با وزنی مخصوص همراهی میشود مانند: چه شود به چهرۀ زرد من نظری ز راه وفا کنی، ب - نغمۀ بیات ترک، نت شاهد این نغمه درجۀ سوم گام شور و نت ایست آن درجۀ هفتم آن است، چند مثال از آغاز گوشه های مهم آن: درآمد و قطار، در ایلات کرد بسیار معمول است و اغلب با اشعار باباطاهر همراهی میشود، درجۀ دوم شور شاهد آن و هفتم آن از طرف بم نت ایست است، فیلی، که نت شاهد آن درجۀ هفتم گام شور و نت ایست آن درجۀ سوم گام است، ج - نغمۀ افشاری، در این نغمه درجۀ چهارم دستگاه شور نت شاهد و درجۀ دوم آن نت ایست و درجۀ پنجم نت متغیر است که معرف حالت مالیخولیائی این نغمه است، در این نغمه بیان شکایت و غم و اندوه مناسب تر است، گوشه های مهم آن: درآمد و جامه دران، که از درجۀ پنجم گام شور آغاز میگردد و این درجه در عین حال نت متغیر است، مثنوی پیچ، از درجۀ هفتم گام شور از طرف بم آغاز می گردد، درجۀ چهارم گام نت شاهد آن و درجۀ دوم نت ایست محسوب میشود، دارای ریتم مشخصی است که معرف نام آن می باشد و اغلب اشعار مولوی با آن خوانده میشود، قرائی، از درجۀ هفتم گام شور آغاز میگردد و این درجه در عین حال نت شاهد محسوب میگردد و نت ایست آن درجۀ پنجم گام است، شاه ختائی، از درجۀ هفتم گام از طرف بم آغاز می گردد، درجۀ سوم گام نت شاهد و درجۀ دوم نت ایست آن بشمار میرود، د - نغمۀ دشتی، این نغمه از درجۀ سوم گام شور آغاز می شود، درجۀ پنجم گام نت شاهد آن است که در عین حال نت متغیرنیز می باشد، نت ایست این نغمه همان نت مایۀ شور است، و گوشه های مهم آن عبارتند از: درآمد، دوبیتی که بر روی آن اغلب اشعار باباطاهر خوانده میشود، گیلکی وگبری و بیات ترک، از درجۀ چهارم گام شور آغاز میگردد، چهار نغمۀ ابوعطا، بیات ترک، افشاری و دشتی در ردیف موسیقی ایران بسیار معمول اند و هر یک به تنهائی استقلال دارند و دارای گوشه های مهم دیگری می باشند مثلاً سیخی و سملی در ابوعطا، دوگاه و روح الارواح در بیات ترک، نهیب در افشاری، بیدکانی، چوپانی، غم انگیز، سرنج و کوچه باغی در دشتی، در خود دستگاه شور نیز گوشه های مهمی نواخته میشود که مجموعۀ آنها بنام دستگاه شور معروفند، اینک به ذکر چند مثال از آن می پردازیم: شهناز، از درجۀ سوم گام شور آغاز میگردد، شاهد آن درجۀ چهارم، متغیر آن درجۀ پنجم و نت ایست آن درجۀ هفتم از طرف بم است، گریلی، درجۀ چهارم گام شور نت شاهد آن است، ملانازی، درجۀ هفتم گام نت شاهد آن و درجۀ سوم گام نت ایست آن است، بزرگ، درجۀ هشتم گام شور نت شاهد آن است که در عین حال نت ایست محسوب میشود، رهاب، از درجۀ هفتم گام از طرف بم آغاز میگردد و درجۀ چهارم گام نت شاهد آن است، گوشه های دیگر دستگاه شور از این قرارند: زیرکش سلمک، سلمک، گلریز، صفا، خارا، قجر، حزین، قراچه، رهاوی، دستان عرب، تپه نگار، بغدادی، چهارپاره، برگردان، مسیحی، حسینی، عراق، نهفت شکسته، اوج، غم انگیزم عقده گشا، کوچه باغی، نشابورک، ضرب اصول، نیشابور، حاجیانی، دشتستانی، آذربایجانی، خسروانی، مهربانی، (شرح ردیف موسیقی ایران نوشتۀ مهدی برکشلی گردآوری موسی معروفی صص 38 - 44)
چیز پرنمک، (رشیدی)، نمکین، (غیاث اللغات)، چیزی پرنمک، (انجمن آرا) (آنندراج)، نمکین و هر چیز که طعم نمک در آن باشد، (ناظم الاطباء)، طعمی و لذتی باشد معروف، (برهان) (از جهانگیری)، چیزی که در آن مزۀ نمک بیش از اعتدال باشد، پرنمک، (حاشیۀ برهان چ معین)، طعم نمک، مالح، مملوح، نمک سود، با نمکی بیش از حد مطبوع، (یادداشت مؤلف) : کار بوسه چو آب خوردن شور بخوری بیش تشنه تر گردی، رودکی، بیامد پس آنگاه تا شهر بلخ ز دانش چشیده همه شور و تلخ، فردوسی، غم و شادمانی بباید کشید ز هر شور و تلخی بباید چشید، فردوسی، کسی را که دانی تو از تخم تور که بر خیره کردند این آب شور، فردوسی، کنون بیگمان تشنه باشد ستور بدین ره بود آب یکرویه شور، فردوسی، شور است چو دریا بمثل ظاهر تنزیل تأویل چو لؤلوست سوی مردم دانا، ناصرخسرو، چون بیابان سوخته رویش ز اشک شور گرم چون به تابستان نمکزار بیابان آمده، خاقانی، رخ را نمکستان کنم از اشک شور از آنک چشمم نمک چند ز لب نوشخند او، خاقانی، لب تشنه آمدم به لب بحر شور لیک سیراب بحر عذب صدف وار میروم، خاقانی، خوشتر آید ترا کبابی گور از هزاران چنین گیایی شور، نظامی، همه توشۀ ره ز شیرین و شور روان کرد بر بیسراکان بور، نظامی، ای که اندر چشمۀ شور است جات تو چه دانی شط و جیحون و فرات، مولوی، - آب شور، آب نمکدار: خورش گور و پوشش هم از چرم گور گیا خورد گاهی و گاه آب شور، فردوسی، چنین داد پاسخ که ایدر ستور نیابد مگر چشمۀ آب شور، فردوسی، تشنگی آب شور ننشاند مخور آن کت از او شکم راند آب شور است نعمت دنیا چون برد آب شور استسقا، سنائی، خمطریر، آب شور، (منتهی الارب)، - ماهی شور، سمک مملوح، سمک مالح، ماهی نمک سود، (یادداشت مؤلف)، - ، یک قسم ماهی خوراکی است که در خلیج فارس صید شود، (یادداشت مؤلف)، ، پسوند مکانی مانند: کچه قراشور، گوکله شور، بغشور، زرشوران، (یادداشت مؤلف)، معشور (مهشور)
چیز پرنمک، (رشیدی)، نمکین، (غیاث اللغات)، چیزی پرنمک، (انجمن آرا) (آنندراج)، نمکین و هر چیز که طعم نمک در آن باشد، (ناظم الاطباء)، طعمی و لذتی باشد معروف، (برهان) (از جهانگیری)، چیزی که در آن مزۀ نمک بیش از اعتدال باشد، پرنمک، (حاشیۀ برهان چ معین)، طعم نمک، مالح، مملوح، نمک سود، با نمکی بیش از حد مطبوع، (یادداشت مؤلف) : کار بوسه چو آب خوردن شور بخوری بیش تشنه تر گردی، رودکی، بیامد پس آنگاه تا شهر بلخ ز دانش چشیده همه شور و تلخ، فردوسی، غم و شادمانی بباید کشید ز هر شور و تلخی بباید چشید، فردوسی، کسی را که دانی تو از تخم تور که بر خیره کردند این آب شور، فردوسی، کنون بیگمان تشنه باشد ستور بدین ره بود آب یکرویه شور، فردوسی، شور است چو دریا بمثل ظاهر تنزیل تأویل چو لؤلوست سوی مردم دانا، ناصرخسرو، چون بیابان سوخته رویش ز اشک شور گرم چون به تابستان نمکزار بیابان آمده، خاقانی، رخ را نمکستان کنم از اشک شور از آنک چشمم نمک چند ز لب نوشخند او، خاقانی، لب تشنه آمدم به لب بحر شور لیک سیراب بحر عذب صدف وار میروم، خاقانی، خوشتر آید ترا کبابی گور از هزاران چنین گیایی شور، نظامی، همه توشۀ ره ز شیرین و شور روان کرد بر بیسراکان بور، نظامی، ای که اندر چشمۀ شور است جات تو چه دانی شط و جیحون و فرات، مولوی، - آب شور، آب نمکدار: خورش گور و پوشش هم از چرم گور گیا خورد گاهی و گاه آب شور، فردوسی، چنین داد پاسخ که ایدر ستور نیابد مگر چشمۀ آب شور، فردوسی، تشنگی آب شور ننشاند مخور آن کت از او شکم راند آب شور است نعمت دنیا چون برد آب شور استسقا، سنائی، خمطریر، آب شور، (منتهی الارب)، - ماهی شور، سمک مملوح، سمک مالح، ماهی نمک سود، (یادداشت مؤلف)، - ، یک قسم ماهی خوراکی است که در خلیج فارس صید شود، (یادداشت مؤلف)، ، پَسوَندِ مَکانی مانند: کچه قراشور، گوکله شور، بغشور، زرشوران، (یادداشت مؤلف)، معشور (مهشور)
شوینده، (رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا)، مخفف شورنده بجای شوینده، در ترکیبات: قالی شور، مرده شور، خودشور، طلاشور، ریگ شور، جامه شور، روشور، تن شور، سرشور (گل ...)، کهنه شور، قاب شور (جل ...)، گوش شور (آلت طبیب)، لگن شور (با خطابی به استخفاف پرستار بیمار را)، تخته شور، (یادداشت مؤلف)، رجوع به هر یک از این ترکیبات شود، عمل شستن، یک بار شستن (در جامه)، شستن و پاکیزه ساختن به آب، (برهان) (جهانگیری) : شور اول این جامه است، یک شور بیشتر نرفته است، (یادداشت مؤلف)
شوینده، (رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا)، مخفف شورنده بجای شوینده، در ترکیبات: قالی شور، مرده شور، خودشور، طلاشور، ریگ شور، جامه شور، روشور، تن شور، سرشور (گِل ِ ...)، کهنه شور، قاب شور (جل ...)، گوش شور (آلت طبیب)، لگن شور (با خطابی به استخفاف پرستار بیمار را)، تخته شور، (یادداشت مؤلف)، رجوع به هر یک از این ترکیبات شود، عمل شستن، یک بار شستن (در جامه)، شستن و پاکیزه ساختن به آب، (برهان) (جهانگیری) : شور اول این جامه است، یک شور بیشتر نرفته است، (یادداشت مؤلف)