بیرون آوردن عسل را و چیدن آن از لانۀ زنبور عسل. (از لسان العرب). چیدن عسل را از خانه زنبور عسل. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). انگبین رفتن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). عسل چیدن. شیار. شیاره. مشار. مشاره. (لسان العرب). و رجوع به مصادر مزبور شود، عرضه کردن ستور را در بیع. ریاضت دادن اسبان را هنگام عرضه کردن بر خریدار یا آزمودن تا بنگرد حسن و نجابت و تک آنها را و یا برگردانیدن آنها راو کذلک کنیز و أمه را. (از لسان العرب) (از ناظم الاطباء). عرضه کردن ستور بر خریدگر. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). ریاضت دادن اسبان را یا سوار شدن بر آن در وقت عرض بیع یا آزمودن آن را تا بنگرد سن و نجابت و تک آن را یا بازگردانیدن وی را. (از منتهی الارب) ، فربه شدن و نیکو شدن اسب. (ازلسان العرب). فربه شدن ماده شتر. (از ناظم الاطباء). نیکو فربه شدن اسب. (تاج المصادر بیهقی). فربه شدن شتر ماده و همچنین فربه شدن و نیکو شدن اسب. (از منتهی الارب) ، هویدا کردن چیزی را: شار الفرس و شار الشی ٔ. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)