مشورت کردن، رایزنی، نوشته ای که سلاطین یا حکام دولتی به نام مامورینی که وجوهی از اموال دولتی را به نام خود ضبط کرده بودند صادر می کردند و به موجب آن رد آن اموال را از ایشان می خواستند
مشورت کردن، رایزنی، نوشته ای که سلاطین یا حکام دولتی به نام مامورینی که وجوهی از اموال دولتی را به نام خود ضبط کرده بودند صادر می کردند و به موجب آن رد آن اموال را از ایشان می خواستند
کسی را در حصار یا تنگنا انداختن و اطراف او را احاطه کردن محاصرۀ گاز انبری: در امور نظامی حرکت دو ستون سرباز برای محاصرۀ دشمن به طوری که نیروهای دشمن را مانند دو لبۀ گاز انبر در میان بگیرند
کسی را در حصار یا تنگنا انداختن و اطراف او را احاطه کردن محاصرۀ گاز انبری: در امور نظامی حرکت دو ستون سرباز برای محاصرۀ دشمن به طوری که نیروهای دشمن را مانند دو لبۀ گاز انبر در میان بگیرند
مسک الجن است و او را در تنکابن مشک واش نامند و ابوریحان بیان نمود که در بلاد دیلم به این اسم گیاهی دیده ام و آن نباتی است خاکستری رنگ منحصر در اوراق ریزۀ متراکم و از روی زمین جدا نمی شود بی گل و بی ساق و بیخش سیاه و بقدر مسماری و منبتش سنگلاخهای کوههای عظیم و از تازۀ او تا چند ماه بوی مشک خالص می آید و خاصیت سنبل الطیب دارد. (از مخزن الادویه). به لغت سریانی نوعی از برنجاسف است و آن را به عربی مسک الجن خوانند و برنجاسف گیاهی است که آن را بوی مادران گویند. (برهان) (آنندراج). مسک الجن. امبروسیا. ارطاماسیا. مشک الجن. گویند در بلاد شبانکارۀ فارس مشک چوپان نامند و در تنکابن مشک واش. (مخزن الادویه). نوعی از بومادران. (ناظم الاطباء)
مسک الجن است و او را در تنکابن مشک واش نامند و ابوریحان بیان نمود که در بلاد دیلم به این اسم گیاهی دیده ام و آن نباتی است خاکستری رنگ منحصر در اوراق ریزۀ متراکم و از روی زمین جدا نمی شود بی گل و بی ساق و بیخش سیاه و بقدر مسماری و منبتش سنگلاخهای کوههای عظیم و از تازۀ او تا چند ماه بوی مشک خالص می آید و خاصیت سنبل الطیب دارد. (از مخزن الادویه). به لغت سریانی نوعی از برنجاسف است و آن را به عربی مسک الجن خوانند و برنجاسف گیاهی است که آن را بوی مادران گویند. (برهان) (آنندراج). مسک الجن. امبروسیا. ارطاماسیا. مشک الجن. گویند در بلاد شبانکارۀ فارس مشک چوپان نامند و در تنکابن مشک واش. (مخزن الادویه). نوعی از بومادران. (ناظم الاطباء)
موامرت در فارسی: رایزنی، پژوهش مشورت کردن رای زدن، مشورت رایزنی، تحقیق مطالعه: درین فن التماس موامره ای کرد تاغور معرفت (من) در شرح غوامض آن بشناسد و اقتراح تصنیفی نمود تااندازه شاو من در مضامار تفصی از مضایق آن بداند
موامرت در فارسی: رایزنی، پژوهش مشورت کردن رای زدن، مشورت رایزنی، تحقیق مطالعه: درین فن التماس موامره ای کرد تاغور معرفت (من) در شرح غوامض آن بشناسد و اقتراح تصنیفی نمود تااندازه شاو من در مضامار تفصی از مضایق آن بداند