معنی قیاصره - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با قیاصره
قیاسره
- قیاسره
- جَمعِ واژۀ قیسری. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قیسری شود
لغت نامه دهخدا
قاصره
- قاصره
- مونث قاصر و پاک چشم: زن مونث قاصر، زنی که جز شوهر خود بدیگری چشم ندارد، جمع قاسرات
فرهنگ لغت هوشیار
قاصره
- قاصره
- مؤنث قاصر. زنی که جز شوهر خود به دیگری چشم ندارد، جمع قاصرات
فرهنگ فارسی معین
قیاره
- قیاره
- تأنیث قیار. (معجم البلدان). رجوع به قیار شود
لغت نامه دهخدا
قیاره
- قیاره
- عین القیاره. چشمه ای است دارای آب گرم و معدنی در موصل که مردم برای معالجه در آن روند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا