واریز کردن، خراب شدن، خرابی، واریز کردن مثلاً ریختن مقداری پول به یک حساب مشخص، فرو ریختن چیزی مثل گچ یا کاهگل از سقف یا دیوار، خراب شدن مثلاً دیوار اتاق واریز کرده بود
واریز کردن، خراب شدن، خرابی، واریز کردن مثلاً ریختن مقداری پول به یک حساب مشخص، فرو ریختن چیزی مثل گچ یا کاهگل از سقف یا دیوار، خراب شدن مثلاً دیوار اتاق واریز کرده بود
ظاهراً مصحف شومیز. (حاشیۀ برهان چ معین). مزارع و زراعت کننده. (برهان) (آنندراج). زراعت کننده و کشتکار. (ناظم الاطباء). مزارع. (جهانگیری) ، زمینی که بجهت زراعت کردن مستعد کرده باشند. (برهان) (از آنندراج). زمینی که برای کشت و تخم افشانی آماده کرده باشند. (ناظم الاطباء). رجوع به شومیز شود، نام دارویی است. (از برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
ظاهراً مصحف شومیز. (حاشیۀ برهان چ معین). مُزارع و زراعت کننده. (برهان) (آنندراج). زراعت کننده و کشتکار. (ناظم الاطباء). مُزارع. (جهانگیری) ، زمینی که بجهت زراعت کردن مستعد کرده باشند. (برهان) (از آنندراج). زمینی که برای کشت و تخم افشانی آماده کرده باشند. (ناظم الاطباء). رجوع به شومیز شود، نام دارویی است. (از برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج)