واریز واریز واریز کردن، خراب شدن، خرابی، واریز کردن مثلاً ریختن مقداری پول به یک حساب مشخص، فرو ریختن چیزی مثل گچ یا کاهگل از سقف یا دیوار، خراب شدن مثلاً دیوار اتاق واریز کرده بود فرهنگ فارسی عمید
واریز واریز عمل واریختن، تفریغ حساب تسویه حساب، فرو ریختن قمستی از بنا چاه قنات و غیره فرهنگ لغت هوشیار
واریز واریز عمل واریختن، رجوع به واریختن شود، انهدام، ریختن قسمتی از بنا یا چاه و قنات و نظایر آن، تفریغ حساب، تسویه حساب لغت نامه دهخدا
پاریز پاریز پاییز، از فصول چهارگانۀ سال که شامل ماه های مهر، آبان و آذر است، برگ ریزان، خزان فرهنگ فارسی عمید