معنی واریز
- واریز
- واریز کردن، خراب شدن، خرابی، واریز کردن مثلاً ریختن مقداری پول به یک حساب مشخص، فرو ریختن چیزی مثل گچ یا کاهگل از سقف یا دیوار، خراب شدن مثلاً دیوار اتاق واریز کرده بود
واژههای مرتبط با واریز
واریز
- واریز
- عمل واریختن، تفریغ حساب تسویه حساب، فرو ریختن قمستی از بنا چاه قنات و غیره
واریز
- واریز
- عمل ریزش یا ریختن، ریختن پول به حساب
واریز
- واریز
- عمل واریختن، رجوع به واریختن شود، انهدام، ریختن قسمتی از بنا یا چاه و قنات و نظایر آن، تفریغ حساب، تسویه حساب
باریز
- باریز
- میوهایی که به وسیله باد از درخت کنده می شود (نگارش کردی: باژ)
کاریز
- کاریز
- قنات
تاریز
- تاریز
- ثابت گردانیدن، محکم کردن، استوار کردن
کاریز
- کاریز
- مجرای آب روان در زیر زمین، قنات
واریس
- واریس
- ورم و برجستگی سیاهرگ یا عروق لنفاوی به خصوص در پاها
پاریز
- پاریز
- پاییز، از فصول چهارگانۀ سال که شامل ماه های مهر، آبان و آذر است، برگ ریزان، خزان
