جدول جو
جدول جو

معنی شلوق - جستجوی لغت در جدول جو

شلوق
(شُ)
شلوغ. رجوع به شلوغ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خلوق
تصویر خلوق
ماده ای خوش بو که قسمت عمدۀ آن زعفران بود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شروق
تصویر شروق
برآمدن آفتاب، طلوع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شقوق
تصویر شقوق
شق ها، پاره کردن ها، شکافتن ها، دریدن ها، متفرق ساختن ها، چاک ها، شکاف ها، صبحدم ها، جمع واژۀ شق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شلوک
تصویر شلوک
زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد
زرو، زلو، جلو، شلک، شلکا، خرسته، مکل، دیوک، دیوچه، دشتی، علق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهوق
تصویر شهوق
بلند شدن، افراخته شدن، بالا رفتن، به بلندی رسیدن، از جا برخاستن، دراز شدن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شلاق
تصویر شلاق
تازیانه، تازیانه که از تسمه درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شلوغ
تصویر شلوغ
پرازدحام، بی نظم و ترتیب، پرسر و صدا
شلوغ کردن: سر و صدا کردن، نظم و ترتیب جایی را برهم زدن، کنایه از جلوه دادن موضوعی بزرگ تر از آنچه هست، اغراق کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلوق
تصویر حلوق
حلق ها، گلو ها، نای ها، جمع واژۀ حلق
فرهنگ فارسی عمید
کاسه گدایی مغولی تازیانه، شوخ شور انگیز تازیانه، شوخ فتنه انگیز، مفسد عیار. تازیانه زنبیل گدایان و مسکینان و سائلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلوق
تصویر بلوق
شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلوق
تصویر فلوق
جمع فلق، شکاف ها ترکیدگی ها
فرهنگ لغت هوشیار
کفتگی شکاف، جمع شق، سختی ها شکاف ها، راه ها روش ها گونه ها شکاف چاک کفتگی، جمع شقوق
فرهنگ لغت هوشیار
مرگ، دیو، پتیار (بلا)، زن پیمان شکن، مادینه بی مهر از ستور، دایه شیر ده دوست داشتن دل بستن، دشمنی کردن از واژگان دو پهلو، بار دار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلوق
تصویر دلوق
سخت تاراج سخت، دندانریخته اشتر پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلوق
تصویر حلوق
تاک پیچه از گیاهان جمع حلق گلوها حنجره ها خشکنایها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلوق
تصویر غلوق
عوارضی که برای پذیرایی ماموران رسمی گرفته می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلوق
تصویر خلوق
بوی خوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شروق
تصویر شروق
دمیدن بردمیدن روشنی بر آمدن (آفتاب و مانند آن) طلوع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلوک
تصویر شلوک
زالو زلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلوغ
تصویر شلوغ
جای انبوه از جمعیت، اجتماع مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهوق
تصویر شهوق
بلند گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفوق
تصویر شفوق
دلسوز، مهربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلوق
تصویر غلوق
((غُ))
عوارضی که برای پذیرایی مأموران رسمی گرفته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شلاق
تصویر شلاق
((شَ لّ))
تازیانه، شوخ، مفسد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شلوغ
تصویر شلوغ
((شُ))
ازدحام، سر و صدا، جنجالی، پرحرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شروق
تصویر شروق
((شُ))
طلوع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلوق
تصویر خلوق
((خَ))
بوی خوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شلاق
تصویر شلاق
تازیانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شلوغ
تصویر شلوغ
Cluttered, Crowded, Overcrowded, Riotous, Hectic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شلوغ
تصویر شلوغ
беспорядочный , переполненный , суетливый , переполненный , буйный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شلوغ
تصویر شلوغ
unordentlich, überfüllt, hektisch, unruhig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شلوغ
تصویر شلوغ
безладний , переповнений , метушливий , надмірно переповнений , бурхливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شلوغ
تصویر شلوغ
zabałaganiony, zatłoczony, nerwowy, zbyt zatłoczony, burzliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شلوغ
تصویر شلوغ
杂乱的 , 拥挤的 , 忙碌的 , 过于拥挤的 , 喧闹的
دیکشنری فارسی به چینی