معنی شلوغ شلوغ پرازدحام، بی نظم و ترتیب، پرسر و صداشلوغ کردن: سر و صدا کردن، نظم و ترتیب جایی را برهم زدن، کنایه از جلوه دادن موضوعی بزرگ تر از آنچه هست، اغراق کردن تصویر شلوغ فرهنگ فارسی عمید
شلوغ شلوغ безладний , переповнений , метушливий , надмірно переповнений , бурхливий دیکشنری فارسی به اوکراینی