جدول جو
جدول جو

معنی شقوق

شقوق
شق ها، پاره کردن ها، شکافتن ها، دریدن ها، متفرق ساختن ها، چاک ها، شکاف ها، صبحدم ها، جمع واژۀ شق
تصویری از شقوق
تصویر شقوق
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شقوق

شقوق

شقوق
کفتگی شکاف، جمع شق، سختی ها شکاف ها، راه ها روش ها گونه ها شکاف چاک کفتگی، جمع شقوق
فرهنگ لغت هوشیار

شقوق

شقوق
جَمعِ واژۀ شَق ّ. گویند: بید فلان شقوق و برجله شقوق، یعنی در دست و پای فلان ترکها میباشد، لاتقل شقاق. (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ شق، به معنی کفتگی و شکاف. (آنندراج) (از اقرب الموارد). شکاف دست و پای مردم. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

شقوق

شقوق
از آبهای ضبه است در سرزمین یمامه. (از معجم البلدان) :
بر سر چاه شقوق از تشنگان صف صف چنانک
پیش یوسف گرسنه چشمان کنعان دیده اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

شقوق

شقوق
دندان شتر برآمدن. (تاج المصادر بیهقی). دندان شتر برآمدن، آن لغتی است از شقاء، دندان بچه برآمدن، برآمدن صبح. (از اقرب الموارد). و رجوع به شقاء شود
لغت نامه دهخدا